ماهیت حرکت خیال درمرز تخیل و توهم نویسنده «کیمیا امینی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

ماهیت حرکت خیال درمرز تخیل و توهم  نویسنده «کیمیا امینی»/ اختصاصی چوک

ماهیت حرکت خیال درمرز تخیل و توهم

با رویکرد به دو گونه فانتزی و سوررئالیسم

چکیده: هدف از این جستار رفع دغدغه چند ساله پژوهنده* از بروندادهای مختلف کلامی وتصویری کودکان و هنرمندان نسبت به دریافت یک تصویرمشترک است. پژوهنده تلاش دارد با اتکا به این نگرش و فرض جدیدکه اگر خیال را ابزار انتقال تصاویر مختلف در ذهن انسان فرض کرد و" برزخ ذهن دارای چهارمرز با دنیاهای تعقل، تخیل، وهم و رؤیا باشد و خیال پس از دریافت تصاویر مشاهده شده از طریق حواس بشرآنها را به سمت یکی از این دنیاها یا مشترک و همزمان هدایت و وارد می‌کند" دلیل تفاوت‌های برجسته بازتاب تصاویردرآثار هنرمندان (= نویسندگان وشاعران ونقاشان وموسیقیدانان و...در مکاتب مختلف ادبی و هنری) درکجاست؟

برا یرسیدن به پاسخ و نتیجه مطلوب به دو گونه فانتزی وسوررئالیسم که بیشترین زیرساخت خیال انگیزی را در خود دارند و چهار اثراز این دو گونه نگاهی تحلیلی شد و نتایج این که تخیل دنیایی با کنش و واکنش خلاقانه و مبتنی بر خردجمعی است و دنیای توهم و رؤیا با کنش و واکنش ساختگی و مبتنی بر تفکرو برداشتهای فردی است. تصاویردریافتی از سوی افراد مختلف در ظاهر یکسان اما با توجه به نوع نگرش آنها از طبیعت و محیط اطراف بازتاب متفاوتی درآثارشان دارد و بنیان انواع گونه‌ها و مکاتب هنری و ادبی شده است.

کلید واژگان: تخیل، خیال، فانتزی، سوررئالیسم، بازتاب تصاویر

چه کسی می‌تواند هزاران پرندهٔ تصویر را در یک بیت قفس بریزد؟

او برندهٔ مسابقهٔ اشک‌های بشری است.

(عزیزی:1390، 30)

مقدمه: در این جستار برای پاسخگویی به این پرسش که دلیل اصلی بازتاب‌های مختلف تصاویردریافتی حواس از مشاهدات خود پیرامون محیط اطراف درآثار هنرمندان چیست و دلیل شکل گیری انواع ادبی و هنری در کجاست؟

به دو گونه فانتزی و سوررئالیسم که بیش از دیگر گونه‌ها با خیال پردازی رمز آلود درگیر هستند، توجه شده است. از هر گونه دو اثر نیز در نظرگرفته شد تا با تهیه و تنظیم

جدول‌هایی از زیرساخت‌های تخیل محور و توهم محور این آثار و با روش تحلیل بازتاب تصاویر و ماهیت عنصری آنان، مرز تخیل، توهم و ماهیت حرکت خیال مشخص گردد.

درباره تخیل وتوهم و رؤیا و خیال نظریه‌های مختلفی از گذشته تا امروز مطرح شده است چون نظریات ابن عربی، شیخ اشراق، ابن سینا، امام غزالی، ملاصدرا، سارتر[1]، یونگ[2] و فروید[3]، باشلار[4]، دوران[5] و ...دکترعباسی، دکترنامورمطلق ودکتر قائمیان و... که تمام این دستاوردها و تحقیقات ارزنده زیر بنای این پژوهش قرار گرفته‌اند. درباره مکاتب ادبی به تاریخ هنرنوین و نقد مکاتب ادبی آرناسن و رنه ولک و سایت‌های معتبر در این زمینه و مقالات مختلف رجوع شده است. وبرای تبیین موضوع اتحاد و تقابل بین دوگونه فانتزی و سورئالیسم از جنبه بازتاب تصاویرخیالی شگفت انگیز به هفت خوان رستم از فردوسی و ارباب حلقه‌ها از تالکین[6] و نیز آلیس در سرزمین عجایب کارول[7] و بوف کور هدایت نظری اجمالی شده است. و مهمتر اینکه اگر تحقیقات ارزنده و جامع این بزرگواران نبود این پژوهش در حد همان پرسش و نظرخام باقی می‌ماند.

1) دنیای تخیل و ماهیت حرکت خیال

1-1) ماهیت تصاویر و حرکت خیال در برزخ ذهن

تصویر یا صورت نقش بسته درصفحه ذهن به معنی نگاره، پیکره، عکس،انعکاس صورت‌های واقعی، بازتاب مشاهدات، بازتاب ذهنیِ حواس پنج و ششگانه که در این جا همان بازتاب عینی و غیرعینی در ذهن است. و «درعام‌ترین مفهوم، تصویر به کل زبان مجازی اطلاق می‌شود؛ یعنی آن بخش از کاربردهای هنری و خلاّقانه‌ای که از رهگذر تصرّفات خیال در زبان عادی بوجود می‌آید»(فتوحی،1389: 41). دراین مفهوم، تصویر عبارت است از همه صناعات وتمهیدات بلاغی از قبیل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تمثیل، نماد، اغراق، مبالغه، تلمیح، اسطوره، اسناد مجازی، تشخیص، حسامیزی، پارادوکس و... »(همان: 45). همراه با فضاسازی‌های زمانی و مکانی و کلامی و...

برخی از نظریه پردازان انواع گوناگونی را برای تصویر برشمرده‌اند که عبارتند از: «تصویر شنیداری، تصویردیداری، تصویرعضلانی، تصویرحرارتی، تصویرگوارشی و... براین فهرست هنوزهم می‌توان انواع دیگرتصویر راافزود. زیرا روانشناسان حواس آدمی را به پنج یا شش حس محدود نمی‌دانند. از این دیدگاه هر واژه یا عبارتی که تجربه حسی را از درون به ما القاء کند، «ایماژ» یا تصویر نامیده می‌شود»(همان: 44) صورخیال می‌تواند از منظری خاص به جهان پیرامون خود توجه کند و با استفاده از معانی غیرقراردادی واژه‌ها وتصاویر، تجربه‌های حسّی تازه‌ای را از منظر جدید ببیند تا بر مخاطب خود اثرشگرف بگذارد.1

به طورمثال: برجسته‌سازی در یک اثر، انحراف از هنجارهای معیاراست وهنگامی بوجود می‌آید که یک عنصر زبانی، خلاف معمول به کار رود و توجه مخاطب را جلب کند. «موکارفسکی[8]«برجسته‌سازی» را فرایند آگاهانه‌ای می‌داندکه در این فرایند؛ انسجام، نظامندی، رسانگی و زیبایی شناسی اهمیت بیشتری دارند...همواره پیش زمینه‌ها را به پس زمینه‌ها و یا برعکس می‌راند. این رویکرد در برابر"آشنایی‌زدایی"که ساختاری ایستا و پایان یافته را در نظر دارد، متن را اندامی زنده، پویا و دگرگون شونده تصویر می‌کند.»(مدرسی، 1391: 60) دکترشفیعی کدکنی "آشنایی زدایی" را بدون حدّ و مرز دانسته و اعتقاد دارد: «هرنوع نوآوری درهنر، «آشنایی زدایی» است... درعین حال اگر چیزی واقعاً هنر باشد، حتماً تازه است وغریب و ناآشنا»(شفیعی کدکنی،1391: 99). البته این آشنایی زدایی با هنجارشکنی تفاوت دارد. جالب این است که ون دایک[9] هم در نظریه" خویش بازنمایی مثبت و دگر بازنمایی منفی" این ادعا را داردکه «هنرمند حرکات وافعال مثبت دیگران را حذف، پنهان و یا انکار می‌کند»(دایک،1955: 157) که این نوع امکانِ تغییرتصاویر به اندیشه‌های سوررئالیستی نزدیک است. زیرا آنها در پی آشکار سازی پنهانی‌ها، حذف و انکارهای عقیدتی و فکری جامعه خود برآمدند. به نوعی مثبت‌ها را در هم دریدند و منفی‌ها را مثبت جلوه دادند.

بیان و بروز درونیات با بهره‌گیری از امکانات زبانی به‌ویژه «صورخیال» قابل بیان و القا است. صوفیان اغلب در بیان راز و رمز سلوک از کلام سمبلیک و مجاز بهره برده‌اند تا گستره و ظرفیت زبانی خود را افزایش دهند. تصاویری که از اندیشه و زندگی آنها برای مخاطب بوجود می‌آید با یکدیگر متفاوت است. مثلاً اگر گفته شود: شیخ ابوسعید ابوالخیر در قرن چهار. ق در سن آغازین جوانی برای رسیدن به حس سجود در برابر معبود خود نیمه شبها به کاروانسرای خارج از محل زندگی می‌رفته، سنگ برموهای بلند خود می‌بسته، پای خودش را طناب پیچ وسپس خود را وارونه درچاه آویزان می‌کرده است... این تصویرسازی جدای از معنای پنهان معنوی و سلوک صوفیانه، چه تصویری را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند؟ نوعی جاذبه یا دافعه؟ شگفتی و غریبی که در ذهن نقش می‌بندد باعث رد و قبول کنش یا کنشگر می‌گردد. کارهای خرق عادت و عجیب برخی از آنها که درظاهر به نوعی جادو و چشم بندی شباهت دارد، همان خط بطلان کشیدن به عادت‌های روزمره مثبت و عادی شده جامعه است. به ماهیت عرفانی و معنوی این هنجار شکنی‌های صوفیانه و زاهدانه کاری نیست اما نوآوری رفتاری نسبت به رفتار و خرد جمعی از آنها بروز داده شده است که به تصور و خیال آن‌ها از جهان پیرامونشان ارتباط مستقیم دارد.

کاربرد صورت‌های خیال اگرچه سبب افزایش دامنه زبانی و هنری شده است، در انتقال عواطف نیز نقش بسزایی دارد. تمام ژانرها و گونه‌های مختلف ادبی و هنری اعم از رمانتیک، تراژدی، تخیّلی، وحشت، ماجراجویی، واقع گرایی و فراواقع، حماسی و...حاصل همین همنشینی واژگانی درفضای روایی آثار هنرمندانه است که تلاش می‌کند مخاطب را با احساسات درونی هنرمند و هنر آشنا سازد. بروزحالات گوناگون مخاطب در برخورد با تصاویر احساساتی از قبیل ترس، هیجان، شادی، نفرت، اندوه و... نوعی تصاویرذهنی متفاوت ایجاد می‌کند. هنرمند، برای القای مستقیم و یا غیرمستقیم عواطف و نگرشهای خود به مخاطب تلاش داردگرچه تمامی این احساسات ایجاد شده با یکدیگر متفاوتند اما میزان ارتباط مخاطب با ماهیت عنصری هنرمند را دربرخواهند داشت.

کسی که در حیرت و ترس، نفرت و انزجار فردی و عمومی است؛ اگر بتواند تصاویر ایجاد شده درذهن درگیر خود را بروز دهد و با زبان هنر، حقیقت پنهان درون خود را بیان کند، نوعی بازآفرینی هنرمندانه انجام داده که ممکن است درظاهر با ادراکات عقلانی و واقعی مرتبط نباشد و غیریا فراواقعی جلوه کند و در کلام و هنر او دارای پیچیدگی‌هایی باشدکه از درک مخاطب فاصله گیرد اما تصاویر او در آن لحظات تجلی، انعکاس و بازخورد مشاهداتی است که ازترکیب ناهمگونی‌های ذهنی او بوجود آمده‌اند. او می‌داند که درک اثرش آسان نیست؛ ولی دریافت مضمون و محتوای هنرش را برعهده مخاطب می‌گذارد. دراینجا همان ارتباط ماهیت عنصری صاحب اثر، اثر و مخاطب ایجاد می‌شود. در هر اثر یک تصویر مرکزی وجود دارد که به تصویرکانونی معروف است که دیگر اجزای تصاویر و صورخیال بر محور آن ساخته و پرداخته می‌شوند. یافتن این تصویر، پرده از ذهن و خیال هنرمند برمی دارد و شخصیت او را بر منتقد یا مخاطب کنجکاو آشکار می‌سازد.

در واقع با بررسی یک یک تصاویر موجود درآثارهنری وادبی می‌توان به قصد و هدف کلّی و اصلی هنرمند (شاعر، نویسنده، نقاش و...حتی کودکان) پی برد. هنرمندان صاحب سبک، معمولاً کسانی هستند که نگرشی نو وتازه به جهان پیرامون خود داشته‌اند و براساس آن نگرش، تمامی تصاویردریافتی خود را با ا بزار خیال به دنیاهای تخیل و تعقل و توهم و رؤیا سوق و به‌صورت اجزاء پیچیده یک پازل درکنار هم قرار داده‌اند تا در نهایت به هدف خود دست یابند. البته برخی از این پازل‌ها از نظر مخاطب ناهمسان و ناهمگون است. این بازتاب ذهنی ازترکیب تصاویری نو، بنیاد گونه‌ها و مکاتب مختلف را در هنر و ادبیات گذاشته است. بنابراین می‌توان گفت: «پایه واساس تصاویر، صرف نظر از استعداد وروح پرشور و ناب شاعر یا نویسنده یا هنرمند، بازتاب نگرش او به جهان است. این نگرش، خاستگاه ایدئولوژی نیز می‌باشد که می‌تواند با استفاده از صورخیال به بازآفرینی ایدئولوژی جدیدی نیز دست زند.»(شهری، 1391: 74)

2-1) تخیل و بازتاب تصاویر (در- از) آن

تخیل، یکی از دنیاهای ازپیش بوده ذهن بشر و خیال ابزار انتقال تصاویرانسان به این دنیاهاست که تا حدودی با نظر برخی از صاحب نظران متفاوت است. مثلاً آقای مقدادی درباره تفاوت تخیل با خیال به نقل از کوله ریج می‌گوید: «کوله ریج خیال را فرایندی ترکیبی می‌داند و تخیل را فرآیندی خلاق و برخلاف تخیل که از تجربه و ادراک حسی طرحی نو می‌آفریند، خیال تنها یک حالت حافظه است که صورحسی را بدون رعایت بافت ومضمون اصلی تداعی یاتکرار می‌کند. پس ازقید زمان و مکان آزاد است.» (مقدادی، 1378: 224) او خیال را حالتی از ذهن می‌داند که می‌تواند واحدهای معنایی را برطبق قوانینی تغییردهد، اما قادر به رشد و بسط آنها نیست. اما نیروی تخیل می‌تواند خرد را با حس و فهم متحد سازد و معنایی تازه را شکل دهد. پس قوه تخیل نیرویی است که می‌تواند انسان را به شناخت و معرفت نزدیک کند و خلاقیت را در برداشته باشد. دکترفتوحی نیز هنرمندان بزرگ را آفریننده و خالق نگرش‌های نوین تخیلی و هنرمندان درجه دو و سه را پیرو نگرش آنها می‌داند. او نگرش را ساخت پنهانی ذهن و شخصیت هنرمند می‌داند که محصول «ذخیره شناختی»2 اوست که ریشه در دنیایی از پیش بوده دارد و تصاویر منعکس در آثار را تنها صورخیال معرفی می‌کند.

تخیلمحصول ذهن انسانی است. درمیان جانوران این انسان است که صاحب تخیل پیشرفته و گسترده است. «هسته اصلی و مایه تخیل، تصاویرذهنی است که در آن طبیعت به درون انسان می آیدحال آن که درتعقل انسان بدرون طبیعت می‌رود.»(محمدی، 1378:4) خداوند درذهن عام و خاص ودر متون دینی، خالق بلا منازعیست که همه را از هیچ آفریده است، بدون هیچگونه تصویرساخته شده ازمشاهده اطراف، اما انسان پس ازمشاهدات (دیداری، حسایی، شنیداری، بویایی، خوانداری و...) تصاویری را به ذهن یا برزخ خیال خود انتقال می دهدکه به وسیله حرکت خیال به اطراف ذهن درچند صورت بازتاب می‌یابند.

1-تصویر اولی که درست پس از عملکرد حواس ساخته می‌شود.

2- تصویر دومی که از کاربرد تصویراولیه در بیان عواطف و احساسات بوجود می‌آید.

3-تصویر سومی که از کاربرد تصویراولیه در بیان خاطرات و رویاها شکل می‌گیرد.

4- تصویری چهارمی که از برخورد تصاویر در ذهن به صورت اوهام و هذیان 3 شکل می‌گیرد.

اما پ تصاویری ویژه در ناخودآگاه انسان بوجود می‌آیند که از تلفیق و ترکیب تصاویر بوده و بوجود آمده در دنیاهای مختلف هم مرز هم درست می‌گردند. تصاویری که به دنیای برزخی و مربع گونه ذهن (نظر پژوهنده) وارد شده با ابزارخیال به دنیاهای اطراف خود وارد می‌شوند. اگر به مرز دنیای خرد وتعقل نزدیک و وارد شوند؛ با تفکر در می‌آمیزند به ادراک یا اختراع یا بازتولید یک اثر منجر می‌شوند؛ اگربه مرز دنیای تخیل وارد شوند با نشانه‌ها و نمادها و کهن الگوها ترکیب شده تصاویر فراواقعی وغیرواقعی باکنترل ذهن را در یک اثر ماندگار هنری خلاقانه و... بازخلق می‌نماید. اعجازِ الهامات و برخی عوالم جادو و اغراق و خرق عادت‌ها در این دنیا ایجاد می‌شود. اما اگر خیال تصاویر را به مرز رؤیا نزدیک کند به دو صورت رویاهای واقعی و یا غیرواقعی ویا خاطرات تولید می‌شوند و درنزدیک شدن به مرز توهم تصاویر و اعمالی ناهمگون و غیرمتجانس با دنیای واقع و غیرواقع وجادوی مغرق پیچیده بوجود می‌آید. به همین دلیل است که تمام بازتاب تصاویری افراد با هم متفاوت است.

برای روشن شدن این مفهوم می‌توان"گذرزمان 4"را مثال زد؛ با توجه به نظریه تخیلی ژیلبر دوران (اندیشمند و فیلسوف، منتقد، نظریه پرداز تخیلی، معاصرفرانسوی، متاثرازنظریات ابن عربی وشیخ اشراق سهروردی وگاستون باشلار) انسان در ذهن خود دارای دو منظومه تخیلی روزانه وشبانه است. درمنظومه روزانه ریختهای مثبت و منفیِ تصاویرخیالی بروز داده می‌شوند. مثلاً انسان از همان ابتدای تولد که از رحم مادر با سر به زمین می‌آید ترس از سقوط که یک ریخت تخیلی منفی است با او همراه می‌شود. بشر این ترس را در تمام اساطیر (ریشه در ضمیر ناخوداگاه جمعی) به عنوان کهن الگوی "هبوط و سقوط انسان از بهشت به زمین" بازتولید نموده است.

انسان همیشه عروج طلب است پس از همان کودکی تلاش دارد برای بلند شدن و ایستایی و جاودانه بودن، هراس ازدوباره"افقی شدن =پیری و مرگ "را از بین ببرد. اما او تصویر نقش بسته در خیال خود یعنی "تصویر ترس" را دارد. اگر این تصویر با ابزارخیال به مرز تعقل نزدیک شود بخردانه ترین درمان‌ها و تجهیزات برای سالم ماندن و طول عمرو...کشف و اختراع می‌شود. اگر به مرز رؤیا نزدیک و وارد شود پس در عالم خواب به شکل افتادن از بلندی، دریده شدن توسط حیوان وحشی، غرق شدن، بلعیده شدن، حتی قبول نشدن در کنکور! بروز داده می‌شود. اگر به دنیای تخیل وارد شود آثار هنری اعم از تصاویرنبرد و رویارویی خیر و شر و...هنری و ادبی چون حماسه‌ها و رمان‌های تخیلی و فانتزی و...خلق می‌شود. اگر به دنیای توهم درآید اوهام و هذیان‌ها بروز داده می‌شود و تا کابوس‌ها و روانپریشی ها وجنون می‌کشاند واغلب جنگ‌ها شاید به خاطر همین پیش داوری از وجود دشمن نابودکننده فردی است. بسیاری از آثار دادائیست‌ها وسوررئالیست ها بازتاب ترس از نابودی و فراموش شدن و ... است که به صورت توهم و هذیان و رویاهای کابوس گونه بروز داده شده‌اند. نوعی هنجارشکنی عادات و واقعیات روزمره است که آثاری هنری اما ناهمگون را بازتولید کرده‌اند.

به اعتقاد یونگ این بازخوردِترس، در شکل رؤیایی آن باعث ایجاد کابوس می‌شود و اگر این کابوس‌های دنیای خواب در عالم واقع نیز ادامه یابد ذهن وارد دنیای وهم و روانپریشی می‌شود. (به نقل ازیونگ،1383) یکی از بنیادهای تصاویرخیالی سوررئالیستها همین ترس و نفرت ازنیستی و آوارگی و نابودی فردی و در فانتاستیک ها ترس از پیروزی شر برخیر یا تاریکی بر روشنایی و نابودی جمعی است.

بسیاری از مکاتب ادبی با زیرساخت خیال، تمایلی به بروز این نوع تصاویر شگفت، اغراق آمیز، وهم آلود، دهشت آفرین، هول انگیزخیال پردازانه دارند. با این تعاریف می‌توان گفت مرز میان دنیاهای مختلف ذهن بشر را حرکت خیال تعیین می‌کند. با ورود به تعقل و تخیل و رؤیا و توهم که می‌توان با تشخیص وتوجه دقیق نشانه‌ها و نمادهای متجلی شده دریک اثر به ماهیت عنصری یا غالب عنصری انها پی برد. محتوای تخیل انسان هنرمند با دو زاویه فردی و تاریخی بروز داده می‌شود. آن جا که خود را با تمام اندیشه‌ها و ویژگی‌های ذهنی ابراز می‌کند و آن جا که روابط تخیلی او از محتوای تخیل پیشینیان نشأت می‌گیرد.

تصویر بشراولیه مانند کودک بدون آگاهی ازعالم خیال بافی خود از زندگی تنها شکار، تولیدمثل و جنگیدن برای حفظ بقا بود. تصاویرتخیل وتعقل او به صورت ناخودآگاه او را برآن داشت تا ابزاری را برای شکار و جنگیدن، سرپناهی برای امنیت وسلامت را ببیند و آن را درعالم واقع بسازد و استفاده کند. نیرویی ازقبل تعیین شده و کاملاً درونی، پرده از ماهیت خلقت را برای او برمی داشت. همه مخترعان و کاشفان ابتدا تصویر تخیلی در ذهن دارند که با حرکتان تصاویر به دنیای تعقل دست آوردهای علمی زیادی را بوجود آورده‌اند. ژول ورن قدرت تخیل خود را در داستان‌هایی نشان داد که بعدها دانشمندان آن تصاویر را به دنیای تعقل برده و به اختراع و اکتشاف تبدیل نمودند. پیشرفت نسل بشر در طول زندگی وابسته و محصول همین تخیل اختراعی ادراکی است و خواهد بود. او بدون تردید در ذهن خود تصاویری را می‌دید که بقیه نمی‌دیدند و یا اگر می‌دیدند جرات یا استعداد بروزشان را نداشتند. ژانرهای علمی - تخیلی و یا وحشت و... در این حرکت خیالی تصاویر به دنیاهای مختلف شکل می‌گیرد. این دنیاهای ساخته شده کاملاً واقعی است و تنها در بازتاب متفاوتند. انسان می‌تواند از پیش ساخته‌های ذهنی خود استفاده کند. البته تعداد کمی از افراد هستند که به این جنبه خدادادی و قدرتمند خود اشراف داشته و می‌توانند از آن به نفع خود و دیگران بهره برند. اغلب مردم از تصاویر ناگهانی و الهام گونه تخیل خود دچاراضطراب می‌شوند وآن را با خیالبافی اشتباه گرفته و از ثبت جلوه‌های خیالی خود دوری می‌کنند.در فرایند دنیای تخیل، تصاویر انتخاب می‌شوند. رابطه‌ها قابل تغییر هستند و مطلوبیت آن‌ها مورد توجه و ماهیت آنها لذت بخشند. تخیل مخصوص کودکان، شاعران و نویسندگان وهنرمندان خلاق است. «انسان دنیای خود را هم به گونه طبیعی و واقعی می‌سازد وهم برمبنای تخیل سازنده خودنوعی دنیای فانتاستیک برای رهایی ازگره ها و بندهای واقعیت بنامی نهد.»(همان:27) پرورش صحیح چنین نیروی عظیمی می‌تواند باعث آرامش زندگی بشر گردد. اگر به بیراهه رود ساخته اوهام است و انسان را بیمارگونه بدان معتاد می‌کند تا برای گریز از مشکلات و نه حل آن‌ها، به دنیای وهم و خیال پردازی‌های مخرب پناه برد. این خیالبافی توهم محور نوعی ارضای آرزوها وتمایلات از دست رفته انسان برای کاهش درد و رنج است. نوعی رؤیای درحال بیداری. یعنی تلاش فرد برای خوابیدن در بیداری و واردشدن به دنیای خیالی که این نوع خیال پردازی گرچه اکثر مردم در زندگی خود آن را تجربه کرده‌اند، باز با وهم و هذیان و البته بداهه‌های سازنده عالم تخیل متفاوت است. (به نقل از قائمی،1386: مقدمه)

ایگلتون معتقد است: «آنچه اصل هنری را تشکیل می‌دهد. یک تخیل کودکانه است که به صورت یک محتوای اجتماعی، اخلاقی و یا اسطوره‌ای تغییر ماهیت متعالی پیدا می‌کند.»(ایگلتون،1368: 13) هنرمند یک خیال پرداز و در عین حال خلاق است و «به اعتقاد فرویدهنرمند مانندیک رواننژنددربرخوردباواقعیت غیرمعمول به دامن تخیل می‌گریزد. اما او برخلاف دیگر خیال پردازان که نمی‌دانند چگونه رویاهای خود را کنترل کنند؛ قدرت پرورش، شکل دهی، تلطیف ودرنهایت مورد قبول دیگران قرارگرفتن رامی داند. اوصاحب تخیل خود می‌شود.»(همان: 246) دادائیست‌ها این بخش از نظریه فروید را به درستی نتوانستند القا کنند آنها هنجارشکنی و وارونه پنداری های افراطی را در آثار خود بروز دادند. البته سوررئالیست ها تاحدودی توانستنداین نظریه فرویدی را کاملتر و اصولیتر در بیان تفکراتشان نشان بدهند.

ابعاد تخیلی آیینی و مذهبی در وجود انسان در ارتباط با طبیعت و اشیا شکل گرفته‌اند و انسان بدون توجه به کنترل‌های تفکری (از روی عرف وقوانین ساختگی جامعه) بسوی آن‌ها کشیده می‌شود. «وقتی چراغ تخیل هنرمند بر نمودها و واقعیات بیرونی تابیده می‌شود باز نمود آن در طبیعت و عالم عین دیده شده بلکه تصویری رمزی است که طبیعت آن را کم داشته و هنرمند می‌کوشد تا با آفرینش خود این نقص را جبران کند.»(صالح حسینی،1371: 11)

پس تخیل"دنیای از پیش بوده ذهن" بشراست که گاه با نظر به اطراف و تحت تاثیرجاذبه یا دافعه شکل می‌گیرد و گاه بدون چنین نگاه مستقیمی در ضمیر ناخودآگاه تبلور یافته و در واژگان تجلی می‌یابد. ساخت رمزگونی واژگان از سوی شاعر یا نویسنده وحتی کودکان، متن، شعر و یا تصویری می‌شود که موجب تجلی صورت‌های خیال است. می‌توان گفت بعد تخیلی ذهن فرد خلاق درصورخیال و تصویرسازی ذهنی او نمود می‌یابد.

3-1) مرز تخیل و توهم (حرکت خیال در فانتزی و سوررئالیسم)

با توجه به توضیحات بالا اگر دو گونه نسبتاً مدرن فانتزی و سوررئالسیم از منظر اتحاد و تقابل بعد خیال انگیزی آنها مورد بررسی قرار گیرد؛ ابتدا بایدمرزتخیل و توهم آشکار گردد و حرکت خیال یعنی ورود و بروز تصاویر به دنیای تخیلی از پیش بوده در ضمیر ناخودآگاه بشری (فانتزی) با ورودتصاویر به دنیای توهم و گاه رؤیا (سوررئال) مشخص گردد. زیرا آنچه باعث بازتولید تصاویر برمبنای اوهام و رویاهای کابوسوار است با آنچه باعث بازآفرینی تصاویر برمبنای تخیل نمادین است تفاوت‌های بنیادی دارد. یعنی گونه تخیل محورفانتزی با ماهیت جادوی افسانه اسطوره، با گونه توهم محور سوررئالیسم با ماهیت جادوی اوهام و کابوس درتقابل است.

واژه فانتزی در فرهنگ هزاره «غیرطبیعی، غیرعادی، غریب، عجیب، مرموزو ناشناخته» معنا شده است. (حق شناس، 1380: 1842) یونگ معتقدبود: «فانتزی نتیجه فوران ناخودآگاه است که منجر به آزاد سازی کهن الگوها می‌شود؛ کهن الگوهایی که موضوع شکل گیری خلاقیت و خیالبافی قرار می‌گیرد.»(موسوی،1392:5) نیز «فانتزی ادبیات تناقض‌هاست. کشف واقعیت است از درون آن چه غیرواقعی است. کشف پذیرفتنی است از دل آنچه غیرپذیرفتنی است. کشف باورکردنی از دل آنچه باورنکردنی است.»(همان به نقل ازآگف)

فانتزی، خیال انگیزترین گونه ادبی وهنری است که خلاقانه در پی آفرینش دنیاهای غیر و فراواقعی درکنار واقعیت این جهانیست. البته پایبندی به اصول فانتزی نویسی و یا خلق هنرمندانه آثار فانتزی نباید باعث ثبت واگویه های ذهن و خیال شود و صاحب اثر دچار هذیان گویی ضمیر ناخودآگاه گردد. تزوتان تودروف[10] درکتاب «فانتاستیک» و"ادبیات فانتزی"خود وارد مرحله جدیدی از تعریف این گونه ادبی کهن اما ناشناخته شده است. اودرتحلیل بر روش‌های ساختارگرایانه خود تلاش کرد فانتزی را به عنوان یک گونه ادبی بشناساند. او شگرف و شگفت و عجیب و جادویی را به عنوان توصیفی از معنای فانتزی و درتکمیل این گونه ادبی مطرح کرد. این گونه ادبی از دهه هفتاد در نشریه‌هایی برای کودکان جای خود را باز کرد. (به نقل ازمحمدی،1387) قزوینی می‌گوید: «عجیب، دهشتی است که عارضمی‌شودانسانراازآنکهچیزیبیندوسببآنراندیدهباشد، شگفتماندازآن،قبلازآنکهسببآندانستهباشد..» (1361: 10) او هم چنینغریبرا امری می‌داند که: «مثلآنکمواقعشود و مخالفعاداتبودیاتأثیرنفوسباشدیاتأثیرامورفلکییاتأثیراجرامعنصری...»(همان،14) نکتهجالبایناستکهتعریف‌هایقزوینیازعجیب وامرغریبباآنچهتودروف ازشگرفو شگفتمی‌گوید، همخوانیبسیار دارد. (حری،1390: 145)

با این توجیه، فانتزیگونه‌ای هنری- ادبیاست که شگفتی، خرق عادت،جادوو دیگر اَشکال غیروفراطبیعی را به عنوان عنصر اولیه طرح وتوطئه،درون‌مایه یا فضای داستان به صورت هدفمند استفاده می‌کند. این گونه معمولاً توسط نگاه،حس ودرون‌مایهٔ وسیع، کنش‌ها، فضاسازی‌های زمانی و مکانی ازگونه‌هایعلمی-‌تخیلیووحشت ورئالیسم جادوییمتمایز می‌شود، هرچندکه این گونه‌ها نقاط مشترک بسیاری با هم دارند ومجموعاًادبیات گمانه‌ زن  شناخته می‌شوند. درآن قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی دنیای تخیل و توهم و یا رؤیا زیر پا گذاشته می‌شوند و موجودات ناموجود تصویر می‌شوند. این نوع ادبی معمولاً شامل سحر و جادو، حوادث خارق‌العاده، موجودات خیالی است.(به نقل از ویکی پدیا).از ویژگی‌های گونه فانتاستیک عناصرخیالی در فضایی خود منسجم است، فضایی منطبق با منطق و قوانین خاص خود، غیرعادی وفراواقعی بدون شکستن مرزهای واقع گرایانه، با دنیاهای تودرتو و رمزگون. دارای مکان‌های مخفی یا جهان واقعی که در دنیای تخیلی عینیت دارد. دارای عناصری که از یکسری قوانین پیروی می‌کند تا نبردو رویاروی قهرمانان و ضدقهرمانان صورت گیرد. درون مایه اصلی فانتزی‌ها شگفت انگیزی اسطوره سفر و قهرمان و نجات بخشی یا آشکار شدن یک هویت است.

اما تصاویر در حرکت خیال ذهن هنرمندان سورئالیسم، بسوی توهم و رویای کابوسی است. که با مکتب و یا سبک پاره وقت دادایسم در دهه 20 شکل گرفت. و در پی فرو پاشی آن زیربنای سبک سوررئالیسم شد. تاریخ دقیق رسمیت یافتن آن در بیانیه‌ای است که آندره برتون[11] روانپزشک و نویسنده در 1924 در پاریس ایراد کرد و نام مکتب خودرا"مکتب ادبی فراواقع گرایی" گذاشت. (غیر واقع گرایی برای آن مناسب‌تر است). او طرفداران خود را برآن داشت تا بـا برداشتی متفاوت از اهمیت کاوش درضمیرناخودآگاه و درک تمایلات نهفته هرفرد و نیز با قـصد و نیتی کاملاً فردی، با استناد و اعتقاد به نظریات فروید آثاری را خلق کنند. البته آنها برخلاف فروید با اعتقاد بربرونریزی ناخودآگاه با "تعالی اشتیاق"، "تحقـق اشـتیاق" را برگزیدند. آن‌ها تصاویر ضمیر پنهان را دسـتاویزی بـرای کـشف و درک واقعی اندیشه انسان و راهیابی به راز عالم هستی قلمداد می‌کردند.به نظربرتون، مطالعه رؤیـا می‌توانست به تضاد بین آنچه از رؤیا احساس شده و واقعیت بیداری که بـر اثـر عـادت یـا تنبلـی بـه آسانی پذیرفته شده است، پایان دهد: «ایـن دوحـالتی کـه ظـاهراً مخـالف هـم شمرده می‌شوند، یعنی رؤیا وواقعیت، درآینده، درنوعی واقعیت مطلق که می‌توان گفـت همـان «واقعیت برتر» است، حل خواهند شد» (سیدحسینی:1384،83) لویی اراگـون از دیگربنیان گذاران مکتب سورئال، نیزمعتقد بود: «در ورای دنیای واقع روابط دیگری هست که ذهن می توانددریافت کندوهمان اهمیت درجه اول را دارنـد، مانندتصادف، پندار، وهم و رؤیا» (همان:823). او با تجربه بیمارستان نظامی نانت و سروکارداشتن با بیماران روانی وآشنایی مستقیم با نظریات فروید اساس کار مکتب خود را بر ضمیر ناخوداگاه و تداعی آزاد تصاویر و تصورات ذهن نهاد. «او به گونه‌ای از واقعیت مطلق که درآمیزه ای از رؤیا و واقعیت است ایمان داشت و معتقد بود که درجهان واقعیت برتری وجود دارد که درضمیر ناخوداگاه نهفته است. با این باور که تنها راه یا بهترین و بزرگترین راه عبور ازسکون ونجات خودش ازچنگال عقلانیت هنردوران را، تکیه برناخوداگاهی دانست.» (گودرزی،1381:406)

برتون می‌گوید: «سورئالیسم=خودکاری روانی ناب است که از طریق آن کارکرد واقعی اندیشه به صورت کلام، نوشتارویا هرفعالیت دیگر را برعهده می‌گیرد. اندیشه‌هایی که فارغ از هرگونه نظارت عمیق یا ملاحظات زیبا شناختی یا اخلاقی تلقین می‌شوند. سورئالیسم معتقد براعتقاد به واقعیت برتر تداعی‌هایی است که قبلاً واپس زده می‌شدند. متکی براعتقادمطلق رؤیا و به نقش بی غرضانه تفکر است.»(پاکباز، 1389: 582) او تصاویر دنیای اوهام و رویاها را بیانگر واقعیت‌های پنهان می‌داند او به هرچه در ظاهر موهوم و خود به خودی است ارزش قطعی می‌دهد. برتون توضیحات طولانی رمان‌های رئالیست (واقعگرا) و ناتورالیست (طبیعیگرا) را بی ارزش می‌شمرد.

آثارسوررئالیستها براساس عدم توجـه بـه واقعیـتهـای بیرونـی، دوری از اشـتغالات عـادی ذهـن وعدم وابستگیهای منطقی، شکل گرفت به این ترتیب متون واثارحیرت انگیزی پدید آمد که سرشار از تصاویر بدیع، آکنده از شور و هیجان، و بیانگر ذوق والهامی خارق العاده و وهم برانگیزو ترس آلود بود. آن‌ها کوشیدند تا شعر را از تمام قید و بندها آزاد، از بردگی منطق و قواعد رها سازند و نقاشی و دیگر آثار هنری را از اسارات قوانین زیبایی شناختی قراردادی نجات دهند تا شیوة تجلی والاترین اشکال هستی انسان باشد. (به نقل ازموسوی:1392)

آثارآندره ماسون در معماری و طراحی، سالوادور دالی اسپانیایی در نقاشی و نویسندگی که طنز و شوخی‌های رکیک را دستمایه هنر خود کرده به شدت وابسته به تفکرات فرویدی بود ونیز رنه مارگریت و لوئیس بونوئل که در آثارخود اتکای شدید به رویاهای کابوسوار و صحنه‌های بی پرده داشتند. گرچه در آثار رنه مارگریت کژنمایی های غریب و هیولاهای دهشتناک و صحنه‌های مشمئز کننده وجود ندارد اما اتکای او بررمزگونگی احساسی رویاهاست. در اثاراواساس هنرسوررئالیستی یعنی وجود اشیا غیرمرتبط در محیط‌های غیرمتعارف مشهود است. تفاوت عمده سورئالیسم با رئالیسم جادویی در همین است زیرا در رئالیسم جادویی هم رؤیا و تداعی‌های آزادذهن حاکم است اما به دور از «کژنمایی عجیب و هیولاوار: جادو از تقارن خیال پردازانه یا حوادثی پدید می‌آید که طبیعتاً به یکدیگر تعلق دارند.»(ارناسن،1389: صص 347-348)

آن چه می‌توان در آثار فانتزی یا سوررئالیسم به طوریقین دید تاثیرشگرف حرکت خیال و بازتاب تصاویر است که در هرکدام با نزدیک شدن به یکی از مرزهای ناخودآگاه هنرمند بازتاب متفاوتی دارد. اگر به طور مثال دو فانتزی کهن و مدرن "هفت خوان رستم" و "ارباب حلقه‌ها"[12] را با دو سوررئال "آلیس در سرزمین عجایب" و "بوف کور" مورد بررسی قرار داد. تفاوت‌ها و شباهت‌های حرکت خیال و تجلی تصاویر در این آثار بدون مرز زمان و مکان ملموس و قابل درکتر خواهد بود.

2) شباهت‌ها و تفاوتهای فانتزی و سوررئالیسم (زیرساخت تخیلی و توهمی همراه با بازتاب تصاویرخیالی)

تقریباً ریشه تمام فضاسازی‌های زمانی و مکانی اغلب گونه‌های ادبی و هنری (با رویکردجامعه شناختی و روانشناختی اثر)، اتکای مستقیم با جریانات یک دوره تاریخی (خصوصاً زمان صاحب اثر) دارد. فانتزی‌های ایلیاد و اودیسه هومر، شاهنامه فردوسی و... بازتاب تفکری نویسنده و یا افرادیست که متقاضی دگرگونگی سیاسی و اجتماعی موجود در زمانه خود بوده و هستند. مثلاً صاحب منصبان خراسان بزرگ قدیم، پس از ایجاد تصویر ترس از نابودی فرهنگ و زبان فارسی در ذهن و اندیشه خود، بدین فکرجامه عمل پوشاندند که یکی یا اشخاصی مستعد، هوشمند و باقدرت تخیل بالا این مهم را به عهده گیرند تا از صیانت فرهنگ و زبان ایرانی و فارسی دفاع کنند. فردوسی بازآفرین وجاهت ایرانی و فارسی با استفاده ازگونه قدرتمند فانتاستیک، بدون این که نامی برآن بگذارد این مهم را انجام داد.

درآثار سوررئالیستی نیز بازتاب نوعی تفکرضدجریانات اجتماعی و سیاسی وجود دارد که مبتنی برتناسخ و حلول و با هدف دیگرگونگی جهان پیرامون آشفته از جنگ است. اما آنچه را آنها در بیان عقاید خود بکار می‌گیرند حرکت تصاویردریافتی درذهن، به سوی توهم و کابوس فردی است که توام با نوعی جادو، اغراق و خیالپردازی پریشان وضد فرهنگ شده است. هنرمند سوررئالیست تصاویر تشکیل شده در ذهن خود را به مرز رویای کابوس وار و توهم می‌کشاند و به بازتولیدی آنها در شکلی هول انگیز و یا بی پرده می‌پردازد.

هردو گونه نوعی بیان اعتراض به جنبه‌های آزار دهنده جهان پیرامون خود هستند. اما اعتراض فانتاستیک توام با سرگرمی و نشاط هدفمند و والا منشانه و بیشتر بر مبنای جهانشمول، دیالوگ محوری و ارج نهادن به مخاطب است. واعتراض سوررئالیست ها با پرخاش هنری همراه است. سرشار از رفتارهای ناهمگون، کلام نامتجانس و تصاویر غیرعرفی و اغلب غیراخلاقی، توام با فردنگری و مونولوگ گویی و به دور ازحترام به مخاطب است. نوعی واکنش ضد هنجار توام با مسخرگی و هجواست. هذیان گویی های احساسی که بازتاب شکست‌های فردی است.

 


[1].JeanPaul Sartr

[2] Carl Gustav Jung

[3] Sigmund Schlomo Freud

[4] Gaston Bachelard

[5] GealberDouran

[6] John Ronagd Reuel Tolkien

[7] LooisKarul

[8]mavakorsky

[9]Van dijki

[10] TzvetanTodorv(فیلسوف، مورخ، نشانه شناس بلغاری – فرانسوی)

[11]. Andre Bertun

[12]. Lord of the Rings


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692