مقصود از این گفتار بیان موضوعی است که میتوان آن را «مهارت در خواندن» نام گذاشت. در این گفتار از این بحث نخواهد شد که چه مطالبی به عنوان مواد خواندنی باید در برنامه فارسی دبیرستان یا دانشگاه گنجانده یا تدریس شود بلکه گفتوگو درباره خود خواندن است. همچنین بحث ما درباره این نیست که چطور به نوآموزان باید خواندن آموخته شود، بلکه سخن از این خواهد رفت که فرد بالغی که خواندن آموخته یا به بیان دیگر «خط را میشناسد» چه شیوههایی را باید در خواندن به کار برد که با صرف کمترین نیرو در حداقل زمان ممکن نوشتهای را بخواند و مقصود نویسنده آن را درک کند.
به علت پیچیدگی خاصی که جوامع امروز پیدا کردهاند یک فرد مؤثر در اجتماع مجبور است هر روز مقدار زیادی نوشته بخواند. این نوشتهها بسته به حرفه و علایق افراد ممکن است نامههای اداری، گزارشهای حرفهای، طرحهای تازه، کتاب، مجله، روزنامه، مقالات علمی و هنری و دهها موضوع دیگر باشد. کمتر کسی است که تراکم مواد خواندنی در مقابل تنگی وقت برای او مسئله نگرانکنندهای ایجاد نکرده باشد و کمتر کسی است که به علت اینکه نتوانسته نوشتهای را در زمان محدود و معین بخواند فرصتهایی را از دست نداده باشد و از این رهگذر متأسف نشده باشد. همه ما کتابهایی داریم که منتظریم روزی وقت پیدا کنیم و آنها را بخوانیم ولی شاید هیچوقت این فرصت را به دست نیاوریم.
نیاز و فشار روزافزون برای افزایش سرعت خواندن در مقابل زمان، خواندن را از معنی «شناختن حروف و شناختن خط» خارج کرده و به صورت یک فن یا مهارت درآورده که جز عده معدودی مردم خوشبخت که آن را بهطور تصادفی یاد گرفتهاند بقیه باید آن را آگاهانه و با انجام دادن تمرینهای لازم بیاموزند. امروز در کشورهای غربی، بالاخص در امریکا، به مسئله خواندن به عنوان یک مهارت توجه شده است. هماکنون تعداد کثیری از دانشگاهها و کالجهای خوب امریکا دارای آزمایشگاه یا کلینیک خواندن هستند که از یک طرف به آزمایش و اندازهگیری و تحقیق در این زمینه اشتغال دارند و از طرف دیگر دانشجویانی را که مایل به آموختن مهارت در خواندن باشند تعلیم میدهند. علاوه بر این آزمایشگاهها و کلینیکها، صدها دوره تعلیماتی شبانه دایر شده که به همه نوع افراد فن خوب خواندن را یاد میدهند.
بعضی از سازمانهای اداری و تجاری اجباراً کارمندان خود را برای کسب مهارت در خواندن به این کلاسها میفرستند. از اینها گذشته، کتابهای فراوانی منتشر شده که فوت و فن خوب خواندن را به صورت خودآموز به خوانندگان خود میآموزند و تمرینهای لازم را در اختیار آنها قرار میدهند.
متأسفانه ما در کشور خود به این مسئله کوچکترین توجهی نکردهایم. شاید برای بسیاری از مردم تازگی داشته باشد که بشنوند خواندن علاوه بر شناختن خط مهارتی است که باید آن را یاد گرفت. از آنجا که هیچگونه مطالعه دقیق آزمایشگاهی درباره خواننده فارسیزبان صورت نگرفته، متأسفانه در این زمینه آمار و ارقامی نمیتوان ارائه داد، ولی نشان دادن اینکه ما عموماً مهارت در خواندن را کسب نکردهایم با توجه به مشاهدات روزمره شاید کار مشکلی نباشد. حتماً دیدهاید که اکثر دانشآموزان و دانشجویان ما عادت کردهاند که راه بروند و بلندبلند کتاب بخوانند. بسیاری از اینان اگر مجبور باشند در گوشهای ساکت و آرام بنشینند و آهسته کتاب بخوانند دچار پریشانی حواس میشوند و از ادامه خواندن ناتوان میمانند؛ حتماً دیدهاید که دانشجویان دانشگاه برای فرار از زیر بار خواندن به چه تلاشهایی دست میزنند و چطور با استادان خود همواره کلنجار میروند. چه بسا که علت این گریز لااقل برای بعضی از آنان، در خواندن باشد زیرا خواندن مثل هر کار دیگری اگر همراه با رنج و زحمت باشد خوشایند نیست و انسان از هر کار ناخوشایندی گریزان است مگر اینکه مجبور به انجام دادن آن باشد.
آنچه در این گفتار ذکر خواهد شد نتیجه تحقیقاتی است که در آزمایشگاهها و کلینیکهای خواندن در امریکا انجام شده است و از آنجایی که کلیاتی بیش نیست یقیناً با تغییراتی جزئی در مورد خواننده فارسیزبان نیز مصداق خواهد داشت. ذکر این نکته نیز لازم است که غرض نگارنده این نیست در این گفتار شیوههای خوب خواندن را یاد بدهد. بلکه هدف جلب توجه اساتید زبان فارسی به موضوعی چنین پراهمیت است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.