یادداشتی بر رمان “ابن الوقت” نوشته یوسف انصاری/ نعمت مرادی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

«ابن الوقت” نام رمانی از یوسف انصاری است که دردویست وهفت صفحه از سوی انتشارات روزنه وارد بازار کتاب شده است. “ابن الوقت” درسطح اولیه نمایانگربازگشت راوی به زادگاهش، تبریزاست که مدت ها پیش آن را ترک کرده است. اما اصول وساختار تاویلی رمان به گونه ای دیگررقم می خورد. اولین مسئله، تاریخ است. تاریخ یا قدمت شهری شبیه تبریز از دیدگاه راوی درزیرلایه های متن. تبریزازلحاظ قدمت برمی گردد به قرن سوم وچهارم ودوران پادشاهی ساسانی و ازلحاظ بافتی شهری بوده است که بارها روی خرابه های شهر تاوریس بنا شده است.

نویسنده روایتش را داخل شهری می برد که زمانی پل ارتباط بین شرق وغرب بوده است. «نگاهم سرید سمت ارگ. دیگر حسی به آن نداشتم جزاینکه بنایی عظیم ایستاده ، که خوب یا بد نشان می دهد شهر چه قدر قدمت دارد.»ارگی که راوی ،روایت اش را به شکلی بی حوصله وغیر مستقیم معطوف آن می کند یکی از بلندترین دیوارهای تاریخی کشورو نماد شهر تبریز است. نمادسازی وایجاد ساخت نماد در پشتامتنی رمان باعث ساخت فضا وملموس کردن آن برای مخاطب درطول روایت می شود. مخاطبی که خود انگارجزئی از رمان است. ارگی که سبک ومعماری ان به شیوه آذری ساخته شده است. نویسنده با شناخت سراغ آنها می رود. میدان ساعت و خیابان های تبریز را خوب می شناسد. به خاطر همین شناخت است که مخاطب به شکلی که در بالا اشاره شد، دریک ساختارتکنیکی جانشینی، هم نویسنده است وهم مخاطب، هم راوی است وهم نیست. دستی است که می نویسد وارجاعی است به گذشته ادبیات داستانی، ارجاعی به بوف کور، وغلامحسین ساعدی وتکه هایی که درساختارکلی رمان جزئی از خود رمان می شوند. روایت های از گذشته درحال، روایت هایی که به وسیله یک عنصر درباره عناصر مرجع بیان می شود. یوسف انصاری گاهی از طریق شخصیت پردازی ولحن دست به ایجاد موقعیت زبانی می زند و گاه به وسیله ارجاعات اشاره ای از طریق مکان های تاریخی نمادپردازی می کند وگاه از طریق همانندی وشباهت برخی از شخصیت ها، کاربردهای متفاوتی ازآنها می گیرد. او تا حدودی از ارجاعات برون متنی هم برای ساخت تاویل بهره می جوید و این خود گویای ذهنیتی کاملا حرفه ای است. اما همین ذهنیت گاهی درساخت تکنیک در طول روایت کاملاً قدرتمند و با چهارچوبهای حرفه ای مخاطب درخوانش را غافلگیر می کند وگاهی به صورت کاملاً ضعیفی با تکنیک برخورد می کند. دراین شکی نیست که به طورنسبی رمان از حیث تکنیک، درجایگاه خوبی واقع است اما شکست بعضی از روایت ها وقطع آن، و تنیدن روایتی درطول روایت کلی، باعث ضعف هایی دررمان می شود. که البته چیزی از ارزش رمان نمی کاهد. دومین نکته ای که نویسنده باید به آن توجه خاصی نشان می داد، استفاده از ایجازاست. “ارنست همینگوی” به عنوان یکی ازمهم ترین نویسنده هایی که از ایجاز استفاده می کند درکتابی به ترجمه “نجف دریا بندری” نقل می کند:«پیرمردودریا می توانست بیش از هزار صفحه باشد. وهمه آدم های دهکده درآن امده باشند. واینکه چطورنان خودشان را درمی آورند. وبه دنیا می آیند وچه طور به مدرسه می روند. یا چه طور بچه دار می شوند و امثال این قضایا، این کاررا بسیاری از نویسندگان خوب انجام می دهند. اما من کوشیده ام کار دیگری انجام بدهم. وچیزی فرای آنها یاد بگیرم. اول کوشیده ام چیزی را که از لحاظ ساخت تجربه برای مخاطب ضرورت ندارد را به کل ازمتن رمان حذف کنم. چنان چه وقتی متنی را می خواند جزیی ازتجربه اش باشد و باور کند همچنین اتفاقی روی داده است. حذف خیلی چیزها که بصورت زائد در ذهن و یا بعد در متن می آید سخت ودشوار است. اما من دراین راه کوشیده ام تا به موفقیت برسم.» وبه قول “محمد بهارلو” همینگوی نویسنده ای است که سعی درپنهان کردن نویسنده دارد. و از اینکه نویسنده به صورت مستقیم با مخاطبانش درارتباط باشد پرهیز می کند. اما دررمان “ابن الوقت” گاهی نویسنده وگاهی یک راوی بی نام و نشان به وسیله توصیف وفضا سازی وهمچنین مونولوگ، به طورمستقیم با مخاطب دست وپنجه نرم می کند. او مستقیم گوئی را به عنوان یک تکنیک و پارادوکس درروایت پایه ریزی می کند تا بتواند باعث ایجاد ساختی به نام فرامتن شود. که نویسنده های پست مدرن برای ملموس کردن متن و ایجاد تعلیق یا کشش وهمچنین بازی با مخاطب وایجاد فرمی متفاوت به کار می برند. استفاده کند. مارگرت اتوود، پل استر، سام شپارد، دونالدبارتلمی، رابرت شکلی، الن موراز نویسنده های پست مدرنی هستند. که به مستقیم گوئی و به ایجاد فرامتن توجه ویژه ای نشان می دهند. البته به طورویژه ای برای “نورمن میلر” و “امبرتو اکو” شکستن ساختارهای قراردادی مهمتراز دیگرمولفه هاست. یوسف انصاری اما شکل ساده تری از همه این هاست. اوعلاقه خاصی به شکستن قراردادها دارد. شبیه خیلی از نویسنده ها دوست ندارد برای شخصیت اصلی اش اسم بگذارد. درعین سادگی دنبال پیچیدگی های تاویلی وفرمی می گردد وگاهی هم شبیه کوئنتین تارنتینیو در رمان هایش ازعناصرتاریخی وگذشته های نه چندان دوراستفاده کند. شبیه همان عنصرشمشیردر فضای مدرن شهری درکیل بیل، تلفیق گذشته درحال و یا گذشته درآینده، بوسیله ایجادفضاهای مدرن شهری، واستفاده ازمیدان ساعت وارگ علیشاه تبریزبا آن محوطه باستانی اش.

مسئله دیگردراین رمان دقیقا مسئله زمان است. “هایدگر” زمان را به سه نوع زمان روزمره و زمان طبیعی و زمان جهانی تقسیم می کند. در بحث زمان روزمره می گوید که زمان آن چیزی ست که اتفاقات در آن رخ می دهند. زمان در موجود تغییر پذیر اتفاق می افتد. پس تغییر در زمان است. تکرار دوره ای ست. هر دوره تداوم زمانی یکسانی دارد. ما می توانیم مسیر زمانی را به دلخواه خود تقسیم کنیم. هر نقطه اکنونی زمانی بر دیگری امتیاز ندارد و اکنونی پیش تر و پس تر (بعدتر) از خود دارد. زمان یکسان و همگن است. یوسف انصاری از زمره نویسندگانی است که توجه خاصی به زمان ومفهوم آن درروند کلی رمان نشان داده است. شکست های زمانی وتغیرات ان باعث ایجاد لایه مفهومی درزیرلایه های متن می شود. نویسنده به دور از چشم مخاطب با زیرکی تمام استراتژیک خود را پنهان می کند. رخدادهای رمان مکان مشخصی را یدک نمی کشد. به گفته “باختین” زمان ومکان را باید به عنوان دواصل درنظر گرفت. دواصل کاملاً مستقل که هیچکدام برتری خاصی نسبت به هم دیگر ندارند و باید به طورجداگانه ای مورد بحث قرارگیرند. ثابت نبودن مکان درهسته مرکزی رمان کاملاً گویای این قضیه می باشد که نویسنده ازروی تعمد این بی مکانی را تا پایان رمان ادامه می دهد. راوی که گویا انگارمدرنیزه شده بوف کوراست، اما با لحن متفاوت تری درساختارذهنی خود تلاش می کند که ازبوف بگذرد ودنیا را ازدریچه خود نگاه کند.اما گذشتن ازبوف کوربه این سادگی اتفاق نمی افتد. چون بوف کورفعلاً تاریخ ادبیات یک کشوراست. که به طوروحشتناکی روی سرهمه سایه افکنده وشباهت عجیبی به شنل گوگول ازدیدگاه چخوف دارد. چخوف می گوید حس می کنم همه ما انگاراز زیر داستان شنل گوگول بیرون آمده ایم. هرچند لحن راوی ازلحاظ پریش گوئی شباهت عجیبی به لحن راوی بوف کوردارد، اما اصل چیز دیگری است که فقط با یک شباهت لحنی درست نخواهدشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692