زندگانی چیست یکدم روی آسایش ندیدن
چشم از مخلوق بستن گوشهٔ عـزلت گـزیدن
از پی یک نوش صد نیش از زبان خلق خوردن
و ز پی یک حرف حق صد گفتهٔ ناحق شنیدن
عرض حاجت را بهر در کوفتن چون حلقه بر در
از برای لقمههٔ نان منت از دونان کشیدن
گاه در انـدیشه فـردای ناپیدا هراسان
گه بحسرت عمر ماضی را بدندان لب گزیدن
گاه در سوگ عزیزان جوی خون از دیده راندن
گاه از مرگ رفیقان جامهٔ طاقت دریدن
در تلاش زندگی سودی بجز حسرت نبردن
از پی مقصود نـامعلوم روز و شـب دویدن
ناکسان را از پی حاجت سر تعظیم سودن
سفلگان را مدح گفتن تا بمقصودی رسیدن
با رفیقان دور و از روی ناچاری نشستن
از حریفان دغل چون آهوی وحشی رمیدن
حاصل عمر من و تو در جهان ایـنست یـکتا
ایـخوشا ناآمدن یا رفتن و دامن کـشیدن مجید اوحدی(یکتا)