مصاحبه با «اميرحسين رحيمي زنجانبر» سيده فاطمه‌السادات حسيني

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

بن‌بســت شد اگرچه/ راه رســـيــدن من امّــا ادامـه دارد/ درجـــا دويــدن من

انگـار من شدم يك/ نقــّاشـي دونـده پـايان نمـي‌پذيــرد/ راه رســـيـــدن من

چون سنگ آســیابی/ در جــای خود دویــدم امـّا چـه عــايـدم شــد/ جز رنــج دیدن من

شايد من و تو باهـم/ معــتاد بوده باشيم: من به كــــــشيدن رنج/ تو به كـــــــشيدن من

* به‌نام خدا، اهل کاشانم، رشته‌ام نقاشی است؛ نه! رشته‌ام ریاضی محض (گرایش منطق ریاضی مقطع کارشناسی ارشد، از دانشگاه تربیت مدرس تهران)

 

** نخستين مجموعه شعر شما «ساك چشمم را كه مي‌بندم مسافر مي‌شوم» نام دارد كه شامل غزل‌هاي شما مي‌باشد اما مخاطبتان در انتهاي همين كتاب با تعدادي كارهاي سپيدتان مواجه مي‌شود، آيا بهتر نبود كه فقط كارهاي كلاسيكتان در اين مجموعه منتشر مي‌شد؟

* مجموعه‌ی «ساک چشمم را که می‌بندم مسافر می‌شوم» را به‌خاطر وسواس دیر منتشر کردم (که البته پشیمان هم نیستم). دیر به این خاطر که هر جریان شعری در یک بازه‌ی زمانی خاص رواج دارد و بعد از آن دیگر چنگی به دل نمی‌زند؛ مثلاً شعر نو حتی اگر از درجه‌ی عالی هم نبود در دهه‌ی چهل پنجاه قابلیت مطرح شدن داشت اما در حال حاضر بهترین شعر نو را هم که بگویید دیگر مخاطب آن‌چنانی ندارد.

طبیعی است که وقتی مجموعه شعرهای 13 سال (از 74 تا 87) را در یک کتاب جمع‌آوری کنید شاهد اشعار یک‌دستی نخواهید بود. بهتر بود هرکدام در بازه‌ی زمانی خودش چاپ می‌شد.

به‌هر حال این سوال را در مصاحبه‌ای در سال 87 جواب داده‌ام که تنوع قالب‌های شعری و سبک‌های متفاوت نقص کتاب نیست بلکه حسن آن‌ است چرا که هر مخاطبی با هر ذوق و سلیقه‌ای که کتاب را دست بگیرد بالاخره بی‌نصیب آن‌را کنار نمی‌گذارد، برای همین است که شما از خواندن کتابی که شامل اشعار مجموعه‌ای از شاعران است بیشتر لذت می‌برید اما خواندن کتاب یک شاعر خاص مثل رانندگی در یک جاده‌ی تخت و یکنواخت است یعنی؛ بعد از خواندن چند شعر یکسان آن مجموعه، از آن خسته و دل‌زده می‌شوید.

آقای جزینی داور جشنواره‌ی کتاب برتر سال که چند روز پیش کار داوری‌اش را تمام کرده بود یکی از دلایل انتخاب نکردن بعضی از کتاب‌های داستان را یکسان بودن ساختار داستان کوتاه‌های آن مجموعه عنوان می‌کرد و می‌گفت: «اگرچه خواندن داستان‌هایش بصورت تک‌تک لذت بخش است اما یکی از آنها را که می‌خوانی انگار تمام داستان‌های بعدی تکرار همین ساختار است.

** چند سال بعد از چاپ«ساك چشمم را كه مي‌بندم» كه كارهاي موفقي از شما را در آن خوانديم انتظار مي‌رفت شاهد دومين مجموعه اشعارتان باشيم، اما كتابي از شما منتشر شد با عنوان «مسترآب فرنگي» كه شامل داستان‌هاي طنزتان بود، لطفاً برايمان علت اين تغيير سبك نوشتاري را بيان بفرماييد؟

*موج شعر حتی شعر پست‌مدرن در کشور خوابیده شاهد هیچ شعر جریان‌سازی در دو دهه‌ی اخیر نبوده‌ایم لذا جامعه‌ی ادبی به‌لحاظ شعرهای هم‌ساختار اشباع است بنابراین دلیلی برای مجموعه‌ی جدید شعر ندارم البته جدیداً شعر طنز اقبال بهتری پیدا کرده اما شاعران طنز خوبی نداریم که بتوانند جریان‌ساز باشند. همه به‌صورت کلیشه از یک ساختار شعر طنز می‌سرایند. (البته اگر ساختاری در اشعار طنز ایشان باشد) حلقه‌ی اتصال ابیات اشعار طنز قافیه‌هاست و ابیات هیچ ربطی به‌هم ندارند. هم در رباعی و هم در اشعار نو (موسوم به طرح) نیز طنز قائم به ضربه‌ی پایان شعر است لذا همه‌ی شعرهای طنز هم به‌لحاظ ساختار هم به‌لحاظ موضوعی تقریباً یکسان شده‌اند وگرنه جامعه استعداد پذیرش شعر طنز جریان‌ساز را دارد. مشکل دیگر حوزه‌ی شعر طنز این‌ است که متولیان طنز یا زیادی تحت حمایت نظام هستند یا برعکس کاملاً مخالف آن. در هر دو صورت بجای طنز، اشعار هجو یا مدح می‌سرایند.

** ويژگي‌هاي يك شعر آزاد خوب از نظر جناب رحيمي چيست؟ و آيا قصد گردآوري اشعارتان در اين قالب را داريد؟
* برای شعر آزاد منیفستی نمی‌توان ارائه داد. اگر هم گاهی چند ویژگی برای شعر آزاد بیان می‌شود؛ آنقدر این ویژگی‌ها (مثلاً ویژگی داشتن ابهام
آگاهانه) دارای شمول معنایی وسیع و مبهم و غیرقابل تعریف است که عملاً نه به درد منتقدین می‌خورد نه به درد شاعران. به‌نظرم مطالعه‌ی زیاد و خواندن نقدهای زیاد در حوزه‌ی شعر آزاد بهتر می‌تواند به یک بینش شهودی (اجتهاد هنری) منجر شود. البته این بدان معنا نیست که ویژگی‌های یک شعر آزاد خاص را نمی‌توان بیان کرد بلکه حرف من اینست که
برای مجموعه‌ی تمام شعرهای آزاد خوب، نمی‌توان ویژگی‌های یکسانی را لیست کرد اما اگر یک شعر آزاد خاص را به‌صورت منفرد جلوی یک منتقد بگذارند می‌تواند دلایل زیبایی‌شناختی آن تک شعر خاص را لیست کند و از ارتباط عناصر و انسجام و ساختارش صحبت کند اما همان ویژگی‌ها قابل تعمیم در حالت کلی به مجموعه‌ی تمام اشعار آزاد نیست. چه بسا شعر آزاد دیگری باشد که به‌دلایل زیبایی‌شناختی دیگری زیبا باشد. ضمناً واژه‌ی «خوب و بد» را هم به‌لحاظ فلسفی خیلی نمی‌پسندم. در عصر عدم قطعیت صحبت از خوب و بد محلی از اعراب ندارد. فعلاً این واژه‌ها را تسامحاً بصورت غیرعلمی بکار بردم.
قصد چاپ شعرهای آزادم را ندارم به همان دلیلی که قبلاً عرض کردم یعنی اشباع شدن جامعه‌ی ادبی از شعر بطور اخص شعر آزاد.

** از همكاري‌تان با حوزه‌هاي ادبي و انجمن‌ها و داوري‌هاتان بگوييد؟

* از حدود سال 73 بصورت جدی در انجمن‌های ادبی شرکت می‌کردم. حدود ده دوازده‌سال پیش انجمن شاعران جوان را به همت دو تن دیگر از دوستانم در کاشان تأسیس کردیم و این اولین انجمنی بود که در این شهرستان از جریان‌های شعر زمان خودش مثل غزل‌های نو، غزل‌های تصویری، شعرهای فرم، شعر نو، هایکو، و شعر حجم و... در کنار غزل‌های کلاسیک سنتی استقبال می‌کرد. اکثر اعضای آن شعرای جوان و دانشجویان بودند و بسیاری از آنان در اثر مشارکت در نقدهای جدی و بحث‌های علمی- ادبی برگزیدگان جشنواره‌های گوناگون شدند و عده‌ای هم در حال حاضر نام‌های آشنایی برای جامعه ادبی کشور هستند. درخصوص داوری جشنواره‌ها باید عرض کنم گه گاهی داوری اشعار و داستان‌ها را انجام داده‌ام اما این‌را از افتخارات ادبی خود نمی‌دانم. آخرین آن، داوری جشنواره‌ی کتاب برتر سال در حوزه‌ی کودک و نوجوان (البته در بخش داستان) بود که در سال جاری برگزار شد. به‌طور کلی برگزیده شدن یک اثر در جشنواره‌ها ملاک درستی برای ارزیابی اثر نیست چرا که بدیهی است سیاست‌های ستادهای حامی مالی آن بیش از ادبیّت اثر ملحوظ است. برای قضاوت در درستی ادعایم کافیست نگاهی بیندازید به برنامه‌ی مسئولیت‌هایی که به رئیس یکی از متولیان جشنواره‌های سراسری کشور با 60 سال سن داده‌اند:

جمعه‌ها مجری رادیو، پنج‌شنبه‌ها روزنامه‌نگار چند ستون از روزنامه‌ی الف، چهارشنبه‌ها بعدازظهر مسئول جلسه شعر در فرهنگسرای ب، شنبه‌ها بعدازظهر مسئول جلسه طنز در فرهنگسرای ج، در طول هفته رئیس فلان بخش حوزه‌ی هنری، ممیز ارشاد، عضوییت در شورای سیاست‌گذاری شعر کلان کشور، حضور در جشنواره‌های مناسبتی خارج از کشور با حمایت مالی گزاف نهادهای دولتی، داوری در فلان مسابقه‌ی طنز شعری تلویزیون و... 

حالا اگر نگاهی بیاندازیم به لیست داورها و برگزیدگان جشنواره‌هایی که ایشان برگزار می‌کند به‌وضوح اشتراک قابل ملاحظه‌ای می‌بینیم بین داوران منتخب یا برگزیدگان جشنواره با همکاران ایشان در حوزه‌های متعدد کاری فوق. (البته بدیهی است یکی دوتا هم از اشخاص غیرخاص در این لیست گذاشته می‌شود که به‌قول بچه‌های امروز، تابلو نشود) اگر اینگونه سکه دادن‌ها و انتخاب‌ها نبود قاعدتاً با تعویض این‌همه ریاست در حوزه‌های مختلف آن نهاد، نباید ایشان همچنان رئیس می‌بود و اینهمه سمت با حقوق‌های متعدد را در اختیار می‌داشت. 

ز گلپایگان رفت شخصی به اردو/ که قاضی شود شیخ راضی نمی‌شد

به رشوت خری داد و بستد قضا را/ اگر خر نمی‌بود قاضی نمی‌شد

یکی دیگر از مشکلات اینگونه انتخاب کادر داوری این است که داوران درجه دو یا سه‌ای انتخاب می‌شوند که اطلاعاتشان در حالت خوشبینانه صرفاً آکادمیک است و از جریان ادبی روز ( که سالیان بعد بصورت آکادمیک در خواهد آمد) یا اطلاع کمی دارند یا جرأت انتخاب آثاری را ندارند که معیارهای زیبایی شناختی‌شان با آثار کلاسیک تفاوت دارد.

** در زمينه نقد هم يادداشت‌هاي پراكنده‌اي از شما مشاهده شده، آيا قصد نداريد بصورت جدي‌تر و گسترده‌تر در اين زمينه به فعاليت بپردازيد؟

* خوشبختانه در ریاضیات مقالات ISI و بین‌المللی نوشته می‌شود و انتشار آن کمتر دستخوش سلیقه‌ها و روابط است اما در حوزه‌ی بعضی از علوم انسانی نظیر مقاله‌های علمی پژوهشی در حوزه‌ی ادبیات، از آنجاکه داوری انتشار مقاله توسط کادر علمی همان نشریه انجام می‌شود گاهی مقالات ضعیف دیده می‌شود. البته خوشبختانه اگر مقاله به لحاظ علمی خیلی قوی باشد (برخلاف اکثر جشنواره‌ها) معمولاً در ژورنال‌های علمی پژوهشی برای انتشار پذیرفته می‌شود اما متأسفانه به‌خاطر رودربایستی‌های کادر علمی نشریه‌های تخصصی گاهی مقالات ضعیف نیز منتشر می‌شود.

در زمینه‌ی نقد، قالب مقاله را به کتاب ترجیح می‌دهم. اشخاص مطرحی در حوزه‌ی بیدل مقاله نوشته‌اند و کتاب‌هایی را به‌عنوان رهیافت برای خوانش شعر بیدل و ارتباط معنایی با سبک بیدل منتشر کرده‌اند. بجز کتاب «شاعر آیینه‌ها» از استاد شفیعی کدکنی، بقیه‌ی کتاب‌هایی که در بازار دیده‌ام و بیشتر مقالات (به‌جز پاره‌ای از مقالاتی که از دکتر طباطبایی استاد دانشگاه شهید بهشتی خوانده‌ام) به‌نظرم در کنار تحلیل‌های درست، تحلیل‌های نادرست زیادی دارند. به اعتقاد بچه‌های ریاضی؛ مهم نیست کی دارد می‌گوید؛ مهم اینست که چی دارد می‌گوید.

اگرچه در مقابل غول‌هایی که در موردبیدل تحلیل ارائه داده‌اند بنده (به‌دور از شکسته نفسی) اسمی ندارم و شاید بگویید: تو هم احتمالاً به مصداق «هر کسی از ظنّ خود شد یار من» اشعار بیدل را تحلیل خواهی کرد و چه بسا که تحلیل خودت اشتباه باشد نه مال آن غول‌ها، اما باید بدانید شعر سبک هندی به‌ویژه شعر بیدل بیش از اینکه ادبیاتی باشد بیشتر به شکل معادلات ریاضی است و با برهان خلف و تکنیک‌های حل معادلات با استناد به اشعار خود بیدل (بیدل به روایت بیدل) می‌توان اکثراً جواب‌هایی یکتا (البته به‌قول ما ریاضی‌ها در حد ایزومورفیسم یکتا) برای استعاره‌ها یافت که برای همگان، واکاوی‌های معنایی پذیرفتنی باشد. (نه به هم بافتنی)

در حوزه‌ی افسانه‌های کهن طنزآمیز هم بررسی‌هایی را در دست دارم که از الگوی کاملاً ریاضی ولادیمر پراپ برای تحلیل آن استفاده می‌کنم. گرچه اولریش مارزولف به گونه‌ای دیگر آن را در کتاب «طبقه‌بندی قصه‌های عامیانه» با روش پراپ انجام داده اما سعی می‌کنم بررسی خود را باز هم به‌گونه‌ای متفاوت ارائه دهم.

در حوزه‌ی کودک و نوجوان هم نقدهایی با رویکردهای روانشناسی شناختی در دست دارم.

 

 

** تا جايي‌كه اطلاع دارم در زمينه شعر كودك هم كتابي در دست انتشار داريد، از اين حوزه و دامنه فعاليتي‌تان بيشتر بگوييد و آيا به نمايشگاه كتاب امسال/٩٤/ مي‌رسد؟

* انتشار شعر کودک گرچه برای همه به لحاظ ممیزی ارشاد دغدغه‌ای ندارد اما ممکن است اشعار کودک من از ارشاد خیلی به سهولت مجوز نگیرد کما اینکه مستراب فرنگی قبلاً به‌سختی از ارشاد مجوز دریافت کرد. هر طنز قشنگی که کتابش کردیم/ از ترس مجوزش خرابش کردیمهمفکری ده ممیز ارشاد است/ این چند ورق که مسترابش کردیم.

حتی بعد از اخذ مجوز هم انتشارات با اینکه کتاب را چاپ کرده بود، از بیم مشکلات متعاقب آن، کتاب را در بازار پخش نکرد و دوباره علی‌رغم ضرر چند میلیونی خود ناشر، آن‌را خمیر کرد و من مجبور شدم آن‌را از طریق انتشارات دیگری انتشارات کتاب آمه مجدداً چاپ کنم. از طرفی باتوجه به اینکه من با حذف کل یک داستان از مجموعه موافقت می‌کنم اما سانسور قسمت‌هایی از بدنه‌ی یک داستان برایم قابل‌پذیرش نیست لذا نمی‌توانم از چاپ کتاب‌های بعدی خود حتی در حوزه‌ی کودک خبر قطعی بدهم.متأسفانه همان‌گونه که از کتاب‌های «ساک چشمم را که می‌بندم مسافر می‌شوم» و «مستراب فرنگی» پیداست بخاطر وسواسی که در انتخاب دارم هیچ‌کدام به نمایشگاه سال 94 نمی‌رسد.

** در حال حاضر مشغول نوشتن چه چيزي هستيد؟

*مشق‌هایم...

** به‌نظرتان حجت را در شعر احساس تمام مي‌كند يا انديشه؟ يا عامل ديگري غير از اين‌ها؟

* «احساس» و «اندیشه» رابطه‌ی متقابل دارند و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند البته گاهی یکی بر دیگری می‌چربد مثلاً در غزل‌های تصویری و نیز اشعار فریدون مشیری مثل شعر «کوچه»ی ایشان «احساس» حرف اول را می‌زند. گاهی مثل اشعار سبک هندی مثلا اشعار صائب تبریزی «اندیشه» بر احساس غالب است یعنی در «کوچه» التذاذ مخاطب از تلنگر احساسی و یک حس نوستالژیک است اما در بیت ذیل مخاطب از اندیشیدن و کشف مجهول لذت عالمانه می‌برد:

فلک با تنگ چشمان گوشه‌ی چشم دگر دارد/ که چون فرزند کور آید شود چشم گدا روشن

** از گذشتگان شعر چه كسي يا كساني شما را متاثر مي‌كند؟
* از گذشتگان شاعران زیادی را در سبک‌های مختلف دوست دارم اما شاعران سبک هندی را به‌لحاظ قرابت ذهن ریاضی‌شان بیشتر می‌پسندم و همین‌طور از شاعران معاصر روحیه‌ی درون‌گرای سهراب را.

** تأثير شعر در زندگي شما تا چه حد بوده و هست؟
* شعر در زندگی من بی‌تأثیر نبوده اما ریاضیات تأثیر بیشتری در افکار، نقدها، حتی شعر و داستان‌هایم داشته.
اگر شعر و داستان باعث پیشرفت خیلی‌ها بوده برای من مانع بوده مثلاً اگر به تاریخ سرایش شعرهایم نگاه کنید تاریخ‌ها مقارن با امتحانات پایان ترم اعم از ترم فرد یا زوج یا گاهی ترم تابستان بوده. اغلب، شب‌های امتحان وقتی قلم دست می‌گیرم ریاضی حل کنم یک‌هو شعرم می‌گیرد (به قول ضرب‌المثل معروف: وسط شکار... ) مثلاً اشعاری با مطلع «گفتی برو آدم شدی برگرد برگشتم» و مطلع «گرچه برایم گفتنش سخت است می‌گویم» هر دو شب امتحان معادلات دیفرانسیل سروده شده برای همین هم، هم‌وزن و هم‌قافیه از آب درآمده‌اند. در این‌جور مواقع یا نمره‌ی امتحان باید فدای سرودن شود یا شعر فدای امتحان چون هر بار که در آن لحظه شعرم را به پایان نرسانده‌ام هرگز در آینده هم نتوانسته‌ام آن‌را تکمیل کنم.

** باتوجه به افزايش جواناني‌كه بعضاً خوب هم مي‌نويسند و يا در جلسات و كارگاه‌هاي شعري هم براي رفع ايرادهاشان شركت مي‌كنند، علت ماندگار نشدن شعر يا شاعر را در چه مي‌دانيد؟

*فکر می‌کنم جواب این سوال در پاسخ‌های قبلی تلویحاً آمده.

** باتوجه به تعدد روزافزون علاقه‌مندان به شعر چه در بين شاعران و نويسندگان چه عوام، باز هم آمار خريد كتاب و حمايت پايين است؟ ريشه‌هاي اين مشكل را در چه مي‌بينيد؟
* این سوال را من نباید جواب بدهم چون پایین بودن سرانه‌ی مطالعه‌ی کشور محدود به شعر نیست.

** مرسي از وقتي‌كه به ما داديد آقاي رحيمي. به اميد موفقيت‌هاي بيشتر و هميشگي‌تان.

* در پایان نمی‌دانم برای چه اما به‌هر حال تشکر می‌کنم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692