موضوع داستان در باره بحران کم آبی - بهطور عام- و خشک شدن دریاچه ارومیه -بهطور خاص- میباشد.
تاکنون درباره خشک شدن دریاچه، صحبتهای زیادی شده و میشود. بهصورت سخنرانی، مقاله، کنفرانس، گفتگو و ...
به نظرم رسید که بیان این مشکل، جایش در ادبیات ما خالی است و میشود آن را در قالب یک داستان گنجاند. با این امید که شاید کاربرد بیشتری داشته باشد.
از نیمهی اول دهه هشتاد که خشک شدن دریاچه آغاز شد، دغدغهی هجوم ریزگزدهای نمکی که بسیار ویرانگرتر از ریزگردهای خاکی خواهد بود، همیشه با من بوده است. نگران بوده و هستم که آرتمیا (تنها موجود زنده دریاچه) مادرش را از دست بدهد.