صفحه ویژه «سیده زبیده مهدویان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zobeideh mahdaviaan

تولد : 1368/6/15

ساکن : رامسر؛مازندران

در دوران دبستان متن نویسی ام قوی بود و معمولا مورد توجه معلمانم قرار میگرفت....

در دورانِ راهنمایی به درس ادبیات علاقه ی خاصی نشون میدادم و نمراتم عالی بود...همین مساله موجب شد بنده همیشه مورد تحسین دبیر مهربانم در کلاس قرار بگیرم.....

از اونجایی که پایه ثابت کتابخونه بودم....کتاب های متعدد یا بهتر هست بگویم کتاب ها و مقاله های علمی و روانشناسیِ زیادی مطالعه کردم...
به شعر خوانی هم علاقه مند بودم...ولی خب اونقدری که به خواندن کتاب داستان علاقه نشون میدادم به خواندن شعر؛خیر...!
ولی خب از یه جایی به بعد احساس کردم تشنه ی نوشتن هستم و دلم میخواهد مطالبی که توو ذهنم تراوش میشه و درس ها و آموخته هایی که از خواندن کتاب ها بدست آوردم را به روی کاغذ بیارم....
ذهنم لبالب و لبریز از مطالبِ مختلفی بود که احساس میکردم باید از انبارِ ذهنم بکشونمشون بیرون وگرنه ذهنم منفجر میشه...!
از سن بیست و دو سالگی شروع کردم به نوشتن مطالبِ روانشناسی کوتاه....و گاهی نوشته های شاید به ظاهر معمولی...در اون زمان از دیدگاه بنده؛؛مهم نبود مطالبم بدرد کسی میخوره یا نه...من فقط دلم میخواست یک خودکارِ در دست گرفته و روی دفتری مطالب را جاری کنم...!

26 ساله م بود با استادِ گرانقدری در تهران آشنا شدم که ایشون کارگردان ارشد سینما و تلویزیون...و نویسنده؛؛قلم شون بسیار زیبا و نوشته هاشون بسی قابل تامل......
وقتی متوجه ی علاقه مندی بنده در حیطه ی داستان نویسی شدن....سعی کردن راهگشا باشند و مطالب و نکاتی رو بهم بیاموزند....
ایشون چهار سال پی در پی با قوت قلبی که به بنده میدادن.. درس خود شناسی؛درس خود باوری؛درس درست زیستن و مهم تر از همه؛خلاقیتم رو در حوزه ی "طنز "به طور شگفت انگیزی شکوفا کردن.....!
باور بفرمایین تا سن 26 سالگی نمیدونستم فردِ طنازی هستم؛البته در زمینه ی نوشتن....!
برای همین مدام مطلب مینوشتم و خدمتشون ارسال میکردم و هر روزی که میگذشت....احساس میکردم کلمه های بامزه ی طنازانه ای ذهنم رو قلقلک میده که به واسطه اش میتونم متن های طولانی طنز و داستان کوتاهِ طنز بنویسم...و در سن 29 سالگی با استاد گرامیِ دیگر در شهرمون رامسر آشنا شدم و ایشونم کارگردان ارشد سینما و فیلمساز و فیلمنامه نویس هستند...حدودا یک سال و اندی ایشون راهنمای گام به گام بنده توو نوشتن داستان طنز بودن و تکنیک هایی رو به بنده ارائه میدادن و راهنمایی ها و تشویق های ایشون بسیار مثمر ثمر واقع شد..که باعث شدن بنده چندین داستان کوتاه بنویسم.....!البته داستان جدی...حتی زندگینامه خودم رو دست و پا شکسته نوشتم و امیدوارم یه روزی ازش داستانی قوی در بیارم تا انشاءالله به مرحله ی چاپ در بیاد...
و این استادِ فرهیخته باعث شدن؛کنایه های طنز آمیزِ جالبی رو توو داستانام بکار ببرم....!!!
و از اونجایی که از بازی با کلمات لذتی وافر میبرم؛شروع کردم به نوشتن متن های کوتاه کنایه آمیزِ طنز...

بنده در سال 99 تصمیم گرفتم به طور جدی
داستان بنویسم و دلم میخواست چاپ کنم...هدفم از نوشتن فقط دیده شدن نبود...مهم ترین اصلی که برای خواسته ام در نظر گرفته بودم...این بود که این داستانی که میخوام بنویسم؛؛اصلا چه چیزی رو قراره به مخاطبانم برسونه؟؟آیا درسی داره؟تاملی؟
درنگی؟فراغتی؟اشکی یا آهی...!!
ده تا داستان جدی کوتاه نوشتم و قرار شد بفرستم انتشارات تا چاپ بشه...!و حتی با انتشاراتم تماس گرفتم که کارهام رو بفرستم خدمتشون..!
قبل از اینکه ارسال کنم کمی دچار تردید شدم و احساس کردم داستانام اونقدری پخته نیست و مدتی دست نگه داشتم...و تا اینکه با یک شخص محترم که فعال فرهنگی؛هنری و رسانه در شهرستان مون بود آشنا شدم و ایشون فرمودن اگر قراره داستاناتون چاپ بشه..صفر تا صد کارهاتون رو به بنده بسپرین تا براتون انجام بدم و شما با خیالی آسوده تمام تمرکزتون رو بذارین روی نوشته هاتون...خدمتشون گفتم: واقعیتش من میخواستم داستانای کوتاهم رو بفرستم تهران تا چاپ بشه...ولی فعلا پشیمون شدم..! شرح ماوقع کردم و ایشون فرمودن خب.. فعلا اون داستانایی که نوشتید رو بذارین کنار...در حال حاضر چی توو چنته دارین و علاقه مندی و استعدادتون بیشتر در چه حیطه ای هست؟؟
گفتم: دلنوشته...!و داستان های کوتاه طنز...
ایشون فرمودن به کدوم شون بیشتر علاقه مندین و میتونین تبدیل به مجموعه اش کنید؟؟اندکی تامل کرده و گفتم: داستان کوتاه طنز...!فرمودن؛ پس بسم الله....شروع کنید به نوشتن داستان طنز و یک به یک فایل ها رو برام ارسال کنید...البته من تعداد کمی داستان طنز خلق کرده از قبل داشتم...ولی برای چاپ کفایت نمیکرد....بر آن شدم از نو شروع کنم به نوشتن داستان؛؛در عرض دو هفته و اندی؛؛ با وجود وقت اندکم؛ مجموعه ی داستان های کوتاهم رو آماده کردم و ایشون فرستادن انتشارات....
و اولین کتابم با عنوان" لبخند به لبخند" در سال 1400 منتشر شد....

---------------------------------------------------------------

"از ناکجا تا عزت نفس"عنوان تازه ترین کتاب بنده است که در تابستان ۱۴۰۱ توسط انتشارات فرهیخته ی آثار برتر و در ۱۶۰ صفحه به چاپ رسیده است.

بالابردن اعتماد به نفس و عزت نفس و راه و رسم درست زندگی کردن در این کتاب توسط بنده به رشته ی تحریر در آمده است.

گزیده ای از کتاب: وقتی برای خودتان یک
برنامه ی مشخص؛ یک هدف مشخص داشته باشید؛تمام انرژی تان را برای آن هدف می گذارید؛جدا از همه ی اتفاق هایی که شاید در روزمرگی زندگی تجربه می کنید؛همه ی انسان ها یک جاهایی امکان دارد یک سری خطاها را در حقیقت مرتکب شوند ولی این که حداقل ذهن‌ مان؛کاملا آماده ی اتفاق های تلخ و شیرین باشد.... .

در پایان:از آقای دکتر ساروی بسیار مهربان و خوبم؛استاد بزرگوارم خیلی تشکر و قدردانی می کنم به پاس حضورِ همیشگی شان در شرایط های مختلفِ زندگی ام و قوت قلبی که همیشه برای بنده بودند و هستند و از بابتِ همیاری بی نظیرشان در حینِ نگارش کتاب؛از ایشان کمال تشکر و قدردانی را دارم.
و همچنین از استاد داوود مرادی سورانِ بسیار خوب و شایسته و بزرگوار مدیرِ فرهیخته ی انتشارات آثار برتر کرج کمال تشکر و قدردانی ویژه دارم به پاس خوبی ها و مهربانی ها و صداقتی که به خرج دادند؛از بابت زحماتِ بسیار ارزشمندی که برای چاپ اثرم به بهترین وجه ممکن کشیدند.
و تشکر ویژه و قدردانیِ بسیارم را نثار مهربانی های استاد مهدی رضایی بسیار خوب و بزرگوارم می کنم به خاطرِ کمک های خالصانه و راهنمایی های مشفقانه ی همیشگی و عنوانِ شایسته ای که برای کتاب بنده انتخاب کردند.و همچنین به خاطر بسترِ بسیار مثبت و گرانقدری که برای هنرمندانِ عزیزِ این مرزوبوم ایجاد کردند؛تا به واسطه اش بتوانند بیشتر و بهتر شناخته و دیده شوند؛با تمام وجودم از مدیرِ فرهیخته ی کانون فرهنگی هنری چوک سپاسگزارم.

ketab mahdavian

zobeide ketab

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

صفحه ویژه «سیده زبیده مهدویان»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692