• خانه
  • داستان «گل تعطیل» نویسنده «شهناز یکتا»

داستان «گل تعطیل» نویسنده «شهناز یکتا»

داستان «گل تعطیل» نویسنده «شهناز یکتا»

shahnaz yekta

الوین و دنیز را به باغ گل می‌رسانم برادرم با اشاره‌ی چشم و ابرویش به من یادآوری می‌کند که این کار مهم را انجام دهم من هم بدون اینکه حرفی بزنم، دستم را روی چشمم می‌گذارم و خداحافظی می‌کنم.  هر جا می‌روم مغازه‌ها بسته‌ و کرکره‌ها پایین‌اند. ساعتم را نگاه می‌کنم یازده صبح است هوای سرد دی ماه همه‌ چیز، حتا بینی و دست‌هایم را منجمد کرده‌است.

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692