با من بیا کلاس سوم دبستان، یک بچه نه ساله پشت میزش نشسته است و ناگهان جلوی شلوارش خیس شده است. او فکر می کند قلبش خواهد ايستاد زیرا نمی تواند تصور کند که چگونه این اتفاق افتاده است. قبلاً چنین اتفاقی نیفتاده است، او می داند که وقتی همكلاسيهايش متوجه شوند، حرفهايشان هرگز پایان نخواهد داشت. وقتی دخترها متوجه شوند، تا زمانی که او زنده است دیگر با او صحبت نخواهند كرد.