ناداستان «لحظههای کلیدی» نویسنده «نسرین عطیفی آذر» دستهایم از سرما کرخ شده بود، پاهایم میلرزید، کم کم تمام بدنم بی حس میشد. همه چیز از همان صدای لعنتی شروع شد.