در پیله ای بنام رحم مادر، خودم را شناور می دیدم. از صدای قلبش احساس آرامش میکردم. میچرخیدم ومی خندیدم ومیرقصیدم،البته باید بگویم که مواظب بندِ نافم بودم ،نکند که پاره شود و تمام زندگی ام فنا شود!!
در پیله ای بنام رحم مادر، خودم را شناور می دیدم. از صدای قلبش احساس آرامش میکردم. میچرخیدم ومی خندیدم ومیرقصیدم،البته باید بگویم که مواظب بندِ نافم بودم ،نکند که پاره شود و تمام زندگی ام فنا شود!!