غروب بود. وقتی پایم را در کوچه گذاشتم، دیدم که زن همسایه تکیهداده به درخت خشک شدهی کنار خانهشان. سرش پایین بود و چارقد سفید گلدارش نمور شده بود. لباس هایش را باران خیس کرده بود و گونهاش را اشکهایش.
غروب بود. وقتی پایم را در کوچه گذاشتم، دیدم که زن همسایه تکیهداده به درخت خشک شدهی کنار خانهشان. سرش پایین بود و چارقد سفید گلدارش نمور شده بود. لباس هایش را باران خیس کرده بود و گونهاش را اشکهایش.