هوو زن دوم است. در امثال است که " نان و پنیر بخور، هوو سرت نیاید." اگر چغندر گوشت شود، هوو هم دوست شود. در امثال این دو با جاریها سنجیده میشوند: جاری به جاری کار یاد میدهد، هوو به هوو راه رفتن. جاریها ازهم زرنگی یاد میگیرند، هووها خود آرایی. هووهوو را خوشگل میکند، جاری جاری را کدبانو. بغچه دو تا هوو را میشود پهلوی هم پهن کرد، بغچه دو تا جاری را نمیشود. و به کنایه به رقیب در فارسی هوو گفته میشود.