کور شدم، درست در پنجمین ضربهی انگشتان او به در. آنسوی در من بودم با چشمانی که از انفجار، تصاویر تاری را توی انباری میپاشید.
کور شدم، درست در پنجمین ضربهی انگشتان او به در. آنسوی در من بودم با چشمانی که از انفجار، تصاویر تاری را توی انباری میپاشید.