جای خوبی گیرش انداخته بودم. الان میتوانسم داغدلم را سرش خالی کنم. دیگر راه فرار نداشت. تمام راهها را بسته بودم. روبهرویم بود. نباید میگذاشتم فرار کند. نباید چنین اتفاقی میافتاد. دیگر تحمل چنین وضعی را نداشتم.
جای خوبی گیرش انداخته بودم. الان میتوانسم داغدلم را سرش خالی کنم. دیگر راه فرار نداشت. تمام راهها را بسته بودم. روبهرویم بود. نباید میگذاشتم فرار کند. نباید چنین اتفاقی میافتاد. دیگر تحمل چنین وضعی را نداشتم.