در آبی نشسته بود که تا نزدیکی گردنش بالا آمده بود، ترانهای را زیر لب زمزمه میکرد تا شاید برای لحظاتی از فکر وخیال رهایی یابد، افکارش دربارۀ پسر مورد علاقهاش بود، او قسمتی از آهنگ را مثل یک نوشتۀ منظوم که فاقد گیرایی شعری است و قسمتی دیگر را مثل یک ترانۀ واقعی زمزمه کرده