در آن روز وحشتناک، که دنیا دچار بیعدالتی جهانی شد و عیسی مسیح را همراه با سارقین در گلگتا[i] (جلجتا) به صلیب کشیدند. در آن روز، از اوایل صبح، بنتوویتِ تاجر، از دندان درد شدیدی عذاب میکشید. دنداندردی که از روز قبل شروع شده بود و تا غروب ادامه داشت. درد، اول از فک راستش شروع شد؛ به نظر میرسید از دندانِ کناریِ دندان عقل است که کمی بالا زده، چون وقتی با زبانش، دندان را لمس میکرد احساس درد داشت، اما پس از عشای ربانی، درد بقدری کم شده بود که فراموشش کرده بود، بخصوص که در آن روز معاملهای سودآور انجام داده بود، الاغ پیری را به با یک جوان وقوی معامله کرده بود.