قاضی سرش را از روی مدارک بالا می آورد و طوری با چشمانش به من خیره می شود که انگار می خواهد خنجر به قلبم بزند. چشمان آبی تیزی دارد. قلبم با ریتم ساز بوگی[1] تاپ تاپ می زند.
قاضی می گوید:
قاضی سرش را از روی مدارک بالا می آورد و طوری با چشمانش به من خیره می شود که انگار می خواهد خنجر به قلبم بزند. چشمان آبی تیزی دارد. قلبم با ریتم ساز بوگی[1] تاپ تاپ می زند.
قاضی می گوید: