وقتی به بانک میروم اعصابم به هم میریزد. کارمندان بانک، باجهها، دیدن پول وخلاصه همه چیز دربانک مرا عصبی میکند. از لحظهای که وارد بانکی میشوم و سعی میکنم کاربانکی ام را انجام دهم به یک احمق غیرمسئول تبدیل میشوم. اینها را پیشاپیش میدانستم، اما حقوقم پنجاه دلار افزایش یافته بود و احساس میکردم که بانک تنها مرجعی است که میتوانم آن را دریافت کنم.