مریم با آرنج ضربه ی محکمی به پهلوی زن زد و گفت : " دیدی چطوری پسرَ رو سر کار گذاشتم ، حسابی باورش شده بود....! " و بعد با صدای بلند ریسه رفت . صدای قهقه ی مریم مثل پتک توی سرش فرود آمد و نبض شقیقه هایش را تندتر کرد .
مریم با آرنج ضربه ی محکمی به پهلوی زن زد و گفت : " دیدی چطوری پسرَ رو سر کار گذاشتم ، حسابی باورش شده بود....! " و بعد با صدای بلند ریسه رفت . صدای قهقه ی مریم مثل پتک توی سرش فرود آمد و نبض شقیقه هایش را تندتر کرد .