ترانه «زهره پوربابکان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

صورت بی گناهم و دیدی

خَسته از کوچه های در به دری

خم شدی ژاکت منو بستی

وای، نفرین به درد بی پدری

کُولیِ بی مروّت دنیا

کودکیهامو داشت می دزدید

مرد کوچیکی اومد و با من

تا خود عشق ،تا خداخندید

مثل ِبارونِ  بی ریا بودی

کوچیک اما دلت بزرگ و پاک

میتونستم بخونم از چشمات

یه فرشته س که اومده رو خاک

دوس دارم دوباره زل بزنم

به همون لحظه های  بارونی

مرد روزای تلخ بچّگیام

کِی رسیدی به سنّ قانونی ؟!!

خونه بی تو جهّنمه ای کاش

می تونستم بهشت تو باشم

بی خیال زمین و گندم وسیب

توی آغوش سبز تو جا شم !

مثل بارون ِ بی ریا بودی 

کوچیک اما دلت بزرگ و پاک

میتونستم بخونم از چشمات

یه فرشته س که اومده رو خاک

#زهره_پوربابکان

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692