حواست نیست این روزا
که دنیای من آشوبه
تو یادت رفته لبخندت
برای قلب من خوبه
داری آماده میشی که
بری سمت فراموشی
من از پاییز می ترسم
تو شال زرد می پوشی
از آغوش تو دلگیرم
که عطرم رو لباست نیست
دارم از غصه می میرم
ولی اصلا حواست نیست
نمیدونم تو کی رفتی
تو قاب عکس روی میز
اتاق از عطر تو خالی
من از حس جنون لبریز
نرو دنبال تنهایی
که با پاییز همدسته
خودم تا آخرش رفتم
نرو این کوچه بن بسته