شعری از «رنه شار» مترجم« فرزدق اسدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مارتا

ای آن که این دیوارهای قدیمی

قادر به بند کردنت نیستند

ای چشمه زلالی

که مملکت تنهای من را

در خود بازمی­ تابانی

چه گونه می­ توانم تو را فراموش کنم

در حالی که نمی ­توانم تو را به یاد بیاورم :

تو اکنون ِ متراکمی .

ما متحد خواهیم شد

بی آن که به یک­دیگر نزدیک بشویم

بی آن که به یک­دیگر دست بزنیم

چنان که گل­های خشخاش

            از عشق

شقایق­ های عظیم

        شکوفه می­ دهند

به قلب تو نفوذ نخواهم کرد

تا حافظه آن را محدود سازم

قلب­ات را منع نخواهم کرد

که رو به آبی آسمان

      و تشنگی رحیل

              بشکفد

می­ خواهم برای تو

       آزادی باشم،

و رایحه­ ی زندگی

که از آستانه ابدیت

گذر می­ کند

پیش از آن­که شب

مفقود گردد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692