شعری از «رالف والدو امرسون»/ ترجمه‌ی «صفورا شویکلو»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعری از «رالف والدو امرسون»/ ترجمه‌ی «صفورا شویکلو»

دخترانِ زمان، روزهای نقادگرِ پنهان

گنگ و خاموش همچون درویشان پا برهنه
و رژه ای تنها در یک صفِ بی پایان
که سربندهای پادشاهی را در دستانشان می‌آورند
تا با اراده‌ی پادشاه هریک هدیه‌ای را تقدیم کنند
نان، پادشاهی، ستارگان، و آسمانی که تمامشان را در بر می‌گیرد
من در میان باغِ درهم پیچیده ام
شکوه را دیدم
و تمام خیال‌های صبحگاهی را به فراموشی دادم
شتابان چند شاخه برگ و چند سیب برداشتم
تا که روز وارونه گشت و با سکوت رخت بربست
و من خیلی دیر
زیر سربندِ موقرانه‌اش

خرد و خوار گشتم

Ralf Waldo Emerson/ 1803-1882

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692