شعر «نرفته راه» شاعر «رابرت فراست» مترجم «علیرضا توکلی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

alireza tavakoli

از هم می گریختند دو راه در جنگلی پاییزی

و دریغ که نمی توانستم با هر دو هم قدم شوم

چرا که یکی بودم رهگذری

ایستادم

و تا چشم کار می کرد نگاه کردم

یکی را

تا یکی شدن منظره با وحشی راه

و به دیگری گریختم

با فکر برابری هر دو

شاید در فکر بهترین بودم

هر چند که هر دو در آن صبحگاه

در کیفی یکنواخت

پوشیده از برگ افتاده بودند

دراز به دراز

بی هیچ ردپایی

هااااای...  راه نخست را کنار گذاشتم برای مبادا روزی

در آگاهی رسیدن راهی به راه دیگر

شک داشتم که آیا دوباره باید بازگشت

سالهای بعد در روزی

با حسرت خواهم دید

از هم می گریختند دو راه و من

در راهی ریختم که کمتر

رهگذری

هم قدم می شد تا بی کرانش

و تمام تفاوت من در همین بود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعر «نرفته راه» شاعر «رابرت فراست» مترجم «علیرضا توکلی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692