1-
من اگر
درد نداشته باشم
دروغ می گویم....
اگرداشته باشم....
شکوفه می کنم
2-
آن زتی که
شاعری دروصف اش
دهها شعر زیبا
برایش نوشت
زنی بود...
که هوس اش را بخشید به صدها نفر
وتنها خودرا
به گریه انداخت
شاعرنیز...
ازشعراش اسلحه ای ساخت
اسم اش رانهاد
«حسین مردان»1
..........................
1-حسین مردان یکی ازشاعران عرب می باشد
3-
«کتاب»
آن روزکه
قفل کتابخانه اش راشکستند
آن روزی بود
که کتابی نانی راخریدو
کتاب نیز...
برروی صندلی ها
افق رادرنوردید.
4-
«دومترخاک»
آن شب که
درآن زاده شدم
بدون مادرم بودم
آن روزکه
دندان درآوردم
انگشت خودرا به دندان گرفتم
آن سال که
ازدواج کردم
آن گاه به آرامش رسیدم و
اسوده وراحت
زندگی کردم وزیستم
بدون هیچ ترس وواهمه ای
برای اولین بار
صاحب دومترزمین شدم
5-
راهها مثل هم
دور ونزدیک نیستند
من دورم زتو
تونیز...
دوری ازسفر
6-
من مادرم ومادرم ومادرم ام را
دوست می دارم
اگراجل پیش آمد
فقط به تنهایی مادرم می میرد
7-
توگل رابوسیدی
اما نمی دانستی....
شب بود
یا روز
8-
صدایی را می شنویم
همه ی قناریها می خوانند
راه هایمان بی گا م اند.
9-
پیش ازاینکه
نامه ای رابنگاری
کبوتری را بشناس
10-
به سراغ گریه ی...
دفتر سیاه مشق هایم می روم
آنان برف را دوست می دارند...
برف.
11-
به این فکر نکن
که چند سال دیگر
خواهید زیست
به این باندیش
از چه اندیشیده اید.
کمک نیاز دارید؟ 
چت از طریق واتساپ