شعری از «مایا آنجلو» مترجم «حدیث حسینی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعری از «مایا آنجلو» مترجم «حدیث حسینی»

می توانی مرا در تاریخ کوچک بشماری

با دروغ های زهرآگین و بیمارگونت

یا به لجن بکشانی ام

اما باز هم، همچون غبار، برمی خیزم

آیا گستاخی ام آزارت می دهد؟

چرا چنین غمگینی؟

زیرا چنان گام بر می دارم که

گویی در سالن خانه ام چاه نفت دارم

بسان اقمار و ستاره ها،

با یقین جذرو مد،

بسان امیدی که به بار می نشیند،

بازهم بر می خیزم

دوست داری مرا شکسته ببینی؟

با سری خمیده و چشمانی به زیر افکنده

و شانه هایی فرو افتاده همچون قطرات اشک

یا خسته و درهم شکسته از ضجه های جانم

آیا نخوتم می رنجاند تو را؟

آیا برایت سخت نیست

که چنان می خندم

گویی در حیاط پشتی ام معدن طلا دارم

می توانی با کلماتت به من شلیک کنی

با نگاهت مرا بدری

یا با نفرتت مرا بکشی

اما بازهم، چون هوا، برمی خیزم

آیا جذابیت زنانه ام تو را آشفته می کند؟

و درشگفت می شوی که می بینی

می رقصم

چنان که گویی معدن الماسی میان ران هایم دارم

از کوخ های شرم تاریخ

بر می خیزم

از گذشته ای دردناک

برمی خیزم

اقیانوسی سیاهم، می خیزم و پهناورم

در دلم جوش و خروش امواج

در می نوردم شب های ترس و دهشت را

بر می خیزم

به سوی صبحی صادق

بر می خیزم

و می آیم با پیشکشی های نیاکانم

من همان رویا و امید بردگانم

برمی خیزم

برمی خیزم

برمی خیزم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692