بررسی اجمالی مستند «خشم و هیاهو» «مرتضی غیاثی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مشخصات فیلم:

نام: خشم و هیاهو[1]/کارگردان: جاش آرنسون/ تهیه‌کننده: راجر ویزبرگ/ تدوین: آن کولینز/ کشور: ایالات متحده‌‌ی آمریکا/ سال: 2000.

خلاصه فیلم:

کریس و مری آرتینیان وقتی متوجه می‌شوند یکی از دوقلوهای تازه متولد شده‌شان، پیتر، ناشنواست، شروع به تحقیق درباره‌‌ی فواید و مضرات عمل کاشت حلزون[2] می‌کنند، تا در صورت امکان این نقص را در فرزند خود برطرف گردانند. همزمان برادر کریس، پیتر آرتینیان که خود، همسر و هر سه‌فرزندش ناشنوا هستند، درگیر تحقیقات درباره‌‌ی این عمل می‌شوند که آیا برای فرزند بزرگشان، هیدر، که دختر پنج ساله‌‌ی بسیار شیرینی است، مناسب است یا خیر. پیتر و همسرش نیتا، با اینکه پس از مشورت با پزشکان و متخصصان، به درصد بالای موفقیت عمل پی می‌برند، اما با آن مخالفت می‌ورزند چرا که معتقدند توانایی شنیدن و سخن گفتن به هویت دخترشان که خود را به ‌عنوان یک ناشنوا پذیرا شده است، لطمه می‌زند و نیز در ارتباط او با دیگر ناشنوایان اختلال ایجاد می‌کند. از سوی دیگر برادر و همسر او، کریس و مری، مشتاقانه خواهان کاشت حلزون در گوش فرزندشان هستند. آن‌ها معتقدند شنوایی مراودات انسانی فرزندشان را بهبود می‌بخشد و امکان موفقیت و پیشرفت بیشتری را چه در تحصیل و چه در کار، برای او فراهم می‌کند.

دسته‌بندی عناصر شنیداری:

زیگفرید کراکاور از نظریه‌پردازن واقعگرای سینماست. او در اثر معروف خود بنام «نظریه‌‌ی فیلم» تلاش می‌کند علاوه بر تعریف سینما، انفکاک ساختاری و غایت‌شناسی این رسانه را از دیگر ژانرهای هنری نیز معلوم گرداند. (سرکارفرشی، 1391، ص44) او در راستای شناخت عناصر شنیداری در سینما، ابتدا آن‌ها را به سه‌دسته تقسیم می‌کند: گفتگو، صدا در مفهوم عام و موسیقی. سپس به بررسی تفصیلی هر سه دسته می‌پردازد. همچنین تشریح می‌کند که ارزش هرکدام از حالات و انحاء صدا چه نقش و چه جایگاه ارزشی در ساخت واقعیت-دوربین([3]) مد نظر او دارد. برای کراکاور واقعگرا، اینکه سینما بتواند واقعیت را به‌نمایش بگذارد بسیار حائز اهمیت بوده است. اما از آنجا که مقاله‌‌ی حاضر بدنبال بررسی

ارزشگذاری‌های وی نبوده و تنها تلاش خود را معطوف به این کرده است که دسته‌بندی معرفی شده از سوی او چگونه بر تحلیل مستند «خشم و هیاهو» که سراسر پوشیده از گفتگو است، اثر می‌گذارد؛ از بیان ارزشگذاری‌های او پرهیز شده و همچنین از سه‌دسته‌‌ی صدا، فقط به نوع گفتگوی آن توجه شده است. کراکاور برای بررسی چگونگی بکارگیری گفتگو، ابتدا دو مفهوم انطباق-عدم انطباق و توازی-تقابل[4] را معرفی می‌کند. در انطباق آنچه که مهم است منطبق بودن صوت با منبع صوت است. به‌عنوان مثال، زمانی‌که تصویر شخصی در حال سخن گفتن نمایش داده می‌شود و همزمان صدای او نیز منتشر می‌شود، تصویر و صدا با یکدیگر انطباق دارند، اما زمانی‌که تصویر شخصی نمایش داده می‌شود که متفکرانه و ساکت در گوشه‌ای نشسته ولی افکار او به‌شکل صدای روی تصویر منتشر می‌شود، در این حالت صدا و تصویر انطباق ندارند. توازی-تقابل، به میزان سهم صدا یا تصویر در حمل پیام، بستگی دارد. در‌جایی‌که مجموعه‌‌ی صدا و تصویر حاوی پیام واحدی هستند، توازی برقرار است. در‌جایی‌که هر یک از صدا یا تصویر تنها بخشی از پیام را منتقل می‌کنند، تقابل حکم‌فرماست. (سرکارفرشی، 1391، ص51) بدین‌ترتیب اگر دو محور عمود بر هم ترسیم شود و قطبین یکی از محورها انطباق و عدم انطباق باشد و قطبین محور دیگر توازی و تقابل، صفحه به چهار ناحیه تقسیم می‌شود که صدا و تصویر در هر نما از فیلم را می‌توان در یکی از آن‌ها قرار داد.

شکل1)

نحوه‌‌ی تقسیم بندی صفحه‌‌ی مختصات بر اساس نظریه‌‌ی کراکاور

بررسی دو سکانس:

سکانس آغازین:

نخستین نما، تصویر دریاست و صدای امواج و پرندگان. امواج دیده می‌شوند؛ اما خبری از پرندگان نیست. از این‌رو صدا بر دریا انطباق دارد و بر پرندگان نه. توجه به اینکه صدای پرندگان انطباق ندارد، شاید توجه بیش از اندازه به جزئیات بنظر برسد چرا که پذیرفتنی و عادی است که تصویر ساحل و دریا با صدای پرندگان نیز همراه باشد. پس شاید بتوان این عدم انطباق را موقتاً در نظر گرفت. صدا و تصویر در این نما حاوی یک پیام هستند، پس موازی هستند. باتوجه به نکات گفته شده این نما در ناحیه‌‌ی II قرار می‌گیرد. نمای بعدی، کلوزآپ هیدر است که در ساحل نشسته و به دریا خیره شده است، همزمان با صدای امواج و پرندگان صدای روی تصویر زنی شنیده می‌شود که می‌گوید: «آیا می‌دانی همه‌جا صدا هست؟» تا پیش از این پرسش، تصور می‌شد که دختر نمایش داده شده دختری عادی باشد که مشغول لذت بردن از تمام زیبایی‌های دریاست. اما به‌محض شنیدن پرسش شک آغاز می‌شود، دختر چرا نباید از وجود صدا اطلاع داشته باشد؟ به این ترتیب تصویر از یک سو کلوزآپ دختری به‌ظاهر عادی را نمایش می‌دهد؛ اما از سوی دیگر صدا ایجاد شبهه می‌کند. پس صدا و تصویر متقابل هستند. اگر از انطباق صدای امواج و تصویر ساحل چشم بپوشیم چراکه در این نما صدای اصلی، صدای روی تصویر است- و تنها عدم انطباق صدای زن را بحساب آوریم، این نما در محور مختصات در ناحیه‌‌ی IV قرار می‌گیرد. این دو نما با اینکه گمان‌هایی را برمی‌انگیزند، اما بطور قطع ناشنوایی دختر را تأیید نمی‌کنند، لذا هنوز نکات مجهولی وجود دارد و این دو نما برخلاف سادگی ظاهریشان، تنش‌هایی را به همراه دارند. اما در نمای سوم که بالاخره پرنده‌ای که منتظرش بودیم در حال پرواز نمایش داده می‌شود، صدای زن، همچنان بصورت صدای روی تصویر، روشن می‌سازد که دختربچه با مشکل ناشنوایی روبرو است. زن می‌گوید: «می‌دانم که تو نمی‌توانی آن‌ها [صداها] را بشنوی، اما صدا همه‌جا هست.» مجهولات دو نمای نخست از میان می‌رود؛ الا اینکه هنوز روشن نیست زنی‌که صدای او را می‌شنویم کیست. در نمای چهارم، دختر را می‌بینیم که در بغل کسی‌که چهره‌اش دیده نمی‌شود، نشسته است. صدای زن دوباره ظاهر می‌شود: «من می‌دانم که تو نمی‌توانی آن‌ها[صداها] را بشنوی. اما صدا همه‌جا هست.» سپس به‌سرعت به نمای بعدی متصل می‌شود، جایی‌که دختر و زن مسنّی روی یک کاناپه نشسته‌اند، شباهت صدای زن مشخص می‌کند که این زن همان صاحب صدای پیشین است و نوشته‌‌ی روی تصویر نام دختر (هیدر) را به‌همراه نام زن(ماریان) و رابطه‌‌ی این دو با هم، نمایش می‌دهد. از اینجا به بعد سخنان مادربزرگ را می‌شنویم که برای نوه‌اش توضیح می‌دهد چه چیزهایی صدا دارند و از راه تعمیم چند مصداق قصد دارد به او بفهماند که هر چیزی از خود صدایی تولید می‌کند. در نمای چهارم که شرح آن گذشت، با عدم انطباق صدای زن و تصویر مواجه هستیم و انطباق صدای امواج و پرندگان با تصویر. صدا وظیفه‌‌ی برطرف ساختن مجهولات را برعهده دارد و تصویر تنها مشخص می‌کند که مخاطب این سخن دختری است که در بغل کسی‌که احتمالا مادرش باشد، نشسته است. از این‌رو صدا و تصویر متقابل هستند. همچنین چون صدای از اهمیت بیشتری دارد، از انطباق صدای دریا صرف‌نظر می‌شود، لذا صدا و تصویر در این نما غیرمنطبق و متقابل هستند و در ناحیه‌‌ی IV قرار می‌گیرند. در نمای پنجم، یعنی صحبت مادربزرگ و نوه، صدا و تصویر کاملاً برهم منطبق هستند. صدا و تصویر هر دو یک پیام را منتقل می‌کنند لذا در ناحیه‌‌ی II واقع می‌شوند. وظیفه‌‌ی اصلیِ انتقال پیام برعهده‌‌ی صدا است، تصویر حالتی کاملاً گزارشی دارد. لذا صدا بر تصویر برتری دارد. می‌توان این نما را بدون آنکه چیزی از پیام آن کاسته شود با حذف تصویر صرفاً گوش داد. نمای انتهایی این سکانس، صفحه‌ای سیاه است که موج نشان داده شده در میان آن، نواسانات امواج صوتی را که هیدر با هیاهوی بدون خشونتش تولید می‌کند، نشان می‌دهد. این موج در انتها با کمک جلوه‌های بصری، به‌نامِ فیلم ختم می‌شود: «خشم و هیاهو».([5])

سکانس اقناع

این سکانس هم شامل شش نما است. از دقیقه‌‌ی 32م آغاز می‌شود و تقریباً تا انتهای دقیق 33م ادامه می‌یابد. سه نمای اول آن اختصاص به صحبت‌های نیتا خطاب به دخترش هیدر دارد. نیتا تلاش می‌کند هیدر را قانع کند که تصمیم او و همسرش مبنی بر منصرف شدن از کاشت حلزون، تصمیمی درست است. از آنجا که هم نیتا و هم هیدر از زبان اشاره برای صحبت استفاده می‌کنند، تصویر تنها شامل حرکات دست و لب‌های این دو است و صدای روی تصویر، آنچه که آنان به یکدیگر می‌گویند را به گفتار شفاهی باز می‌گرداند. در تمام طول فیلم هرجا ناشنوایان از زبان اشاره استفاده می‌کنند همین عمل تکرار می‌شود، یعنی شخص دیگری اشاره‌های آن‌ها به گفتار شفاهی برمی‌گرداند. از این‌رو، صدا شبیه به حالتی است که افکار درونی یک شخصیت شنیده می‌شود، لذا انطباق ندارد. در این نما، آنچه که تصویر نمایش می‌دهد چندان اهمیتی ندارد، مادر و دختری روی تختخواب کودک باهم حرف می‌زنند. این تصویر هیچ پیام خاصی را منتقل نمی‌کند تنها مؤید حضور این‌دو در کنار یکدیگر است. بنابراین صدا و تصویر یک پیام را منتقل می‌کنند و موازی هستند. این نما در ناحیه I قرار می‌گیرد. بطور کل همین وضعیت، یعنی قرار گرفتن در ناحیه‌‌ی I، در تمامی نماهایی‌که ناشنوایان حضور دارند و سخنی می‌گویند، برقرار است. حضور در ناحیه‌‌ی II در هنگام مصاحبه با شنوایان رخ می‌دهد.

در انتهای نمای سوم، نیتا برای اینکه تأثیر حرف‌های خود در هیدر را بسنجد از او می‌پرسد: «آیا الان برای تو مهم است که عمل نشوی؟» و هیدر که بظاهر قانع شده است جواب می‌دهد: «نه. اهمیت نمی‌دهم.» نمای چهارم تا ششم این سکانس، به‌نوعی نمایش‌دهنده همین اقناع است. هیدر عروسکش را از زیر تخت خواب برمی‌دارد و با او به تمرین زبان اشاره می‌پردازد. او به زبان اشاره به عروسکش می‌گوید: «تو زبان ناشنایان را می‌فهمی.» سپس به‌عنوان تمرین با اشاره خطاب به آن می‌گوید: «از دیدنت خوشبختم.» ببین... و دوباره همان حرکت را تکرار می‌کند: «از دیدنت خوشبختم.» بعد دست‌های عروسک را شبیه به‌حالتی‌که در زبان اشاره انجام می‌دهند، به حرکت در می‌آورد؛ گویی عروسک هم به او خوش‌آمد می‌گوید.

در نمای چهارم و پنجم، سخنی گفته نمی‌شود تنها تصویر است که بیرون آوردن عروسک از زیر تخت و سپس خود آن را نشان می‌دهد. اینجا دنیای اختصاصی هیدر است؛ جهانی بدون صدا. اما فیلمساز برای پر کردن جای خالی از موسیقی استفاده می‌کند. آشکار است که انطباقی بین صوت و منبع صوت وجود ندارد؛ اما از آن جهت که موسیقی هیچ پیامی به تصویر اضافه نمی‌کند و فقط با آن همراه می‌شود تا تنهایی و سادگی کودک را برساند، پس میتوان آن را موازی درنظر گرفت. یعنی مجموعاً این دو نما را باید در ناحیه I قرار داد.

کلیات:

در بررسی سکانس آغازین، ملاحظه شد که برای تعیین جایگاه هر نما در نواحی مختصات مناسب، لازم است عناصر مهم و تأثیرگذار از عناصر غیر‌مهم جدا شوند. چرا که به‌عنوان مثال در نمای دوم روشن نبود که باید مبنی بر تطابق صدای امواج و دریا، صدا را منطبق درنظر گرفت یا مبنی بر صدای روی متن، نامنطبق. برای رفع مشکل براساس اهمیت بیشتر صدای راوی، انطباق صدای امواج و تصویر در نظر گرفته نشد. با توجه به اینکه گاهی ممکن است از یک نظرگاه یک صدا اهمیت بیشتری داشته باشد و از یک نظرگاه دیگر صدایی دیگر، بنابراین شروط کاملاً روشنی که بتواند با حذف سلایق و با اطمینان نظر بدهد، وجود ندارد. مشخص نیست تشخیص توازی-تقابل، باید فقط و فقط براساس همان نما انجام شود یا در ارتباط با بقیه‌‌ی نماها. چرا که گاهی ممکن است در یک نما چنین به‌نظر برسد که صدا و تصویر پیامی مشابه را حمل می‌کنند، اما در بررسیِ همنشینی آن با بقیه‌‌ی نماها معلوم شود که یکی از آن‌ها پیام متفاوتی را در برداشته است. در بررسی نمای اول از سکانس اول، دیدیم که صدای پرندگان همراه با امواج ضبط شده است، اما تصویر خود پرندگان دیده نمی‌شود. این سوال مطرح می‌شود که آیا باید این را انطباق در نظر گرفت یا عدم انطباق. چرا که تصور دریا غالباً با صدای پرندگان همراه است و بدیهی است که صدای امواج با صدای پرندگان همراه باشد.

در سراسر فیلم بازگردانی از زبان اشاره به گفتار صورت می‌گیرد، اما به عکس آن توجهی نمی‌شود؛ یعنی گفتار به زبان اشاره بازگردانده نمی‌شود. گویی کارگردان احتمال تماشای فیلم توسط ناشنوایان را نادیده گرفته است. برای فیلمی که درباره‌‌ی ناشنوایان ساخته شده است این اغماض بحث برانگیز است، چراکه کاملاً محتمل است یک ناشنوا هم بخواهد این فیلم را ببیند تا بتواند بهتر درباره‌‌ی کاشت حلزون تصمیم بگیرد. جالب است که نه تنها خبری از بازگردانی گفتار به اشاره نیست بلکه حتی فیلم بدون زیرنویس عرضه شده است. بنابراین می‌توان گفت با اینکه سازنده، ناشنوایان را جلوی لنز دوربین خود داشته؛ اما به‌صورت پیش فرض حضور آن‌ها را نادیده گرفته است. در سراسر فیلم هرجا که ناشنوایان به‌تنهایی نمایش داده می‌شوند و در حال صحبت نیستند، با پخش موسیقی سعی در مخفی نگاه داشتن سکوت موجود شده است. از لمس سکوت دنیای ناشنوایان پرهیز شده است. به تعبیری، اگر فرض کنیم دنیای ناشنوایان با عدم برخورداری از توان شنیدن، یکی از رنگ‌های خود را از دست داده باشد، فیلمساز دنیای ناشنوایان را با موسیقی رنگ‌آمیزی می‌کند تا این کمبود رنگ را از چشم مخاطب پنهان نگاه دارد. مسلم است که با این کار، سنگینیِ کمبودِ این قوای حسی، به‌خوبی درک نمی‌شود. به‌هرحال کلیت فیلم نشان می‌دهد که از نظرگاه فیلم دنیای اصلی، همان دنیای شنوایان است و این «اصلی» است که باید «فرعی»(ناشنوایان) را شناسایی کند.




[1][1]Sound and Fury

[2]Cochlear Implant

[3] تنها موضوعی که کراکاور برای ضبط با دوربین فیلمبرداری مجاز می‌شمرد، «واقعیت مادی»، «وجود فیزیکی»، «واقعیت» یا در اصطلاحی نادقیق «طبیعت» است. زیرا از نظر وی رویکرد فیلمسازی زمانی «سینمایی» است که به اصل اولیه در زیباشناسی سینما-یعنی گرایشات رئالیستی- پایبند باشد. (سرکارفرشی، 1391، ص48)

[4]Counterpoint

[5] در بررسی سکانس گذشته، میان نماهایی که با دوربین گرفته شده بود و جلوه های کامپیوتری تفاوتی وجود نداشت. بلکه معنای عمومی تصویر، یعنی آنچه که نمایش داده می شود، در نظر گرفته شده بود. نحوۀ نمایش نام فیلم یا بعبارتی تیتراژ آن به نوعی جزء خود این سکانس محسوب شد چرا که به یکدیگر مرتبط بودند و مجموعاً یک پیام منسجم را منتقل میکردند.

منابع: سرکارفرشی، گلناز(1391)خوانش انتقادی از نظریۀ زیگفرید کراکاور، فصلنامۀکیمیای هنر، (صص 44-54) سال اول، شمارۀ پنجم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692