شعر «رهگذار کوچه‌ها» جواد کراچی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

javad karachi

کوچه‌های پله و پایین

را

 وا گذاشتن

و رفتن…

طلا بودن.

و

طلا بود.

طلای ماشالله خان.

به آشیانه عشق رسیدن

و

بودن.

و

نبودن…

دره به دره،

گشتن

و نیافتن…

حرف‌های پوچی که

غنچه‌ها را پر پر می کردند.

و…

و…

و… ما، ما که برای نوبر کردن

پیرهن پاره می کردیم.

وقتی که آمدی دیر بود.

صبح بود

 و خورشید دمیده بود.

با احترام

آذر ماه. ماه یلدا.

جواد کراچی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعر «رهگذار کوچه‌ها» جواد کراچی

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692