شعری از «عابدین پاپی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

abrdin papii

می روم

تا ازمنه های فراموش تا دامنه های خاموش

وکبودی

آخرین آغازِ من از آرزوهای دور، دغدغه های نزدیک

من هاله ای از شرم و شرارت

و تو شهامتی از پروازِ یک آواز که شعررا

تا افق های ستارگان همراهی می کند

روز با روزنامه های شهر چشم می گشاید

وما

چه بی قرار درآرامش خود شکسته می شویم

وشب

 در سایه ی خودش به خواب می رود

ودر گذرگاهی شب زده ترور می شود!

بهارِ ما در کوچه های آبان جا مانده است

مانند جوانی زمستان که هر بار

به شاخه ها به برگ ها می نگرم

پیری خود را

 در خوابنامه ی کوچه ها تداعی می کند..

عابدین پاپی

از دفتر شعر: احساس شبیه باران می میرد

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «عابدین پاپی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692