شعر مشترک «مهرداد شهابی و پیاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 zzzz

خون می‌پاشد می‌پاشد می‌پاشد بر سرِ زندگی‌مان

و انگشت‌هایی بلند و استخوانی در چشم‌هایمان فرو می‌روند

تن‌هامان تاول تاول تاول

و بر گردن‌مان جای دندان‌هایی دریده

لاشه‌های آدم‌خوار تمام شهر را تصرف کرده‌اند

و بوی تعفن با هیچ اسیدی

از خیابان‌ها شسته نمی‌شود

نگاه کنید از میان پنجره‌ها نگاه کنید

این باران نیست

آخرین گل‌برگ‌هاست که بر زمین می‌ریزد

زمینی که از سوختن نمی‌افتد

داس بردارید

داس بردارید که آتش درو کنیم

«خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی جان‌سوز»

هیس!

کسی صدا می‌زند

خانه‌‌ خراب شده است؟

خانه، خراب شده است.

صاحب خانه باز قمار کرده است شاید

و خاک و هوا و نفس و جان را

او را

ما را

به هیچ فروخته است، شاید

مگر خانه خودمان نبود؟

نه! نه! خانه هم سال‌های سال بود تصرف شده بود

و مصرف شده بود

اکنون صاحب خانه جوابمان کرده

و فرموده

جمع کنیم و برویم

اگر برویم، می‌رسیم؟

چه بسیار راه‌ها که پا در آن‌ها گذاشتیم

و انتهایشان درهای بستهٔ بهشت بود

و چه بسیار راه‌های دیگر

که ما را به درهای گشودهٔ جهنم برد

خراب شوند راه‌های تو در توی بی‌حاصل

بگذار ارادهٔ ما اقیانوسی بکشد

از قطره قطره‌های اشک‌مان

بر صورت این زمین خون‌زده

بگذار ما در این قصه

نهنگی باشیم

که تنها رسالت پیغمبر درونش

آزادی است

دیگر نمی‌دانم امید کجای داستان است

دیگر یقین ندارم بهار در انتظار زمستان است

وحشت اقیانوس را هم فرا گرفته

و اینجا

تاریک‌تر از همیشه

جولانگاه اژدران بی‌فهم است

آتش در آب که شعله می‌زند

من آرزو می‌کنم

خواب باشم

اما بیدارم

و چهره‌های کودکان ماتم گرفته

مجالم نمی‌دهد.

امید. خانه. آزادی.

این درس‌ها را

پس که به آن‌ها یادآوری کند؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعر مشترک «مهرداد شهابی و پیاده»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692