مرا اینجا نگذارید
جا نگذارید اینجا
میخواهم دوباره به خانه برگردم
قول می دهم
اگر هوا آفتابی باشد
دوباره گل ها و گنجشکها را
متبرک کنم
پدر که نمیداند گل ها و گنجشکها
به تبرک معتادند
هی می چرخد دور خودش از چپ
صلیب می کشد به سینه اش از چپ
و تو دیده بودی که چگونه می خوانَد
گوئی - تاری زموی مار میانِ حنجره دارد
قُل یا ایهاالکافرون*
مرا جا نگذارید
اینجا
تاراجِ شکوفه و نارنج است
و قارچ های سمیِ سردابی
چترشان را گشوده اند
مرگ و مرض - زار و زخم
پیوک و جَرَب و دردِ باریک
نگذارید مرا
تا خوشحالی از استخوانهایش رد نشده
باید به خانه برگردم
لا اعبدو ما تعبدون*
*- سوره ۱۰۹ آیه ۱ و ۲ قرآن کریم
اکبر قناعت زاده