شعر «مینیاتور گنه» صلاح الدین خضرنژاد

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر «مینیاتور گنه» صلاح الدین خضرنژاد

 

خطی از زخم‌های نجابت

برسیه پوستگان چرده‌گی

شاید نگاره‌ای باشد

بر لکه‌ی افتاده‌ی تن

تکمله‌ای از میراث چنگ و طرب

طرحی از هجو برنزه

شاید... باز هم می‌گویم شاید

سیلان دلالتی منزه باشد

اعطای عطوفات بهره‌گی ست شاید

ای به تخلیص، همه تصویر مرکب

به درگاه یوسف منعان طمعکار

دانه درشتان طعم زلیخا را نگر

سیب سینه فام فهمم به چه کار

که هم دم دانه کرم است شاید

بر تن قانقاریا زده‌ات

ترنی در کوچه می‌پیچد

بوی واکس ستاره می‌آید همی

ناله‌ای آشفته سرور

دردی بر قیامت تن

تو گو سیاهه‌ای به رنگ هفت سالگان عشق

گم اندر ریز عرق زیر بغلان

به چه کار؟

که پتک ترس حسی زنده ست

در امتداد خون

رعبی از خطای خطوط، که نداری

آغشته سرا سراسیمه چرا

یا کسی کز قضای حاجت مرغ شکار

سراغ نمی‌گیرد چرا؟

باز گو به چه کار؟ به چه کار؟

الغرض ای فضای خُسران عرق ساز

هم لکه بر لکنت عرش

بازگو به چه کار؟

آری به چه کار؟

که ترسیم تقدس

همه در ثبت ثبوتیت روح است

به جان هرزه‌گی‌های حاصل

گو کی افتم به در

که غایت رنگ

همه ریزش آوار وراث درون است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692