شعری از «فخرالدین سعیدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعری از «فخرالدین سعیدی»

 

این سر به زیری در من تاریخی ست

من توجیه شده ام که چگونه بچه‌هایم را سقط کنم

و دل ضعفه ی فکرهای من از روایت های پاستوریزه

واز پیراهنی ست که در زخم عوض کرده ام

آه ای آب های مسموم دربند!

که جهت می دهید به درخت های خیابان ولی عصر

این سر به زیری در من تاریخی ست

وحقیقت سنگ است

وحقیقت شاخه ی شکسته ی بید است

آه ای گنجشک عدالت!

به من رجوع کن

و آوازهای زخمی ات را در من بکار

من اهل مکاشفه ام

پیامبری کوتاه قد

پیامبری بی کتاب

جغدی که روی خانه خرابی ی خود پر می ریزد

تا در چاهی پا برهنه کند

که بایوسف برادری کرد

من روبروی آشپزخانه نشسته ام

قلب ام تیر می کشد

نبض ام هشتاد وهشت بار می زند

وحرف های نارنجی اسمی بزرگ

هی کارد می شوند به پهلوهام

آه ای خار خاسک عزیز!

مراببخش که پاچه ام را به ریش های تو گیر داده ام

مرا ببخش که تاریخ را با یک پالتو

تنها پالتویی خاکستری می شناسم

مرا ببخش

من به فرهنگ عرب عجمی خود می بالم

دکمه های پیراهن ام را می گشایم

و زیپ شلوارم را روی ایدئولوژی بیگانه بالا می کشم

و می دانم این هوای لعنتی وسیگار اشنو تنها یک فکاهی تلخیست

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692