1
چیزی گم شده انگار
اما
برای دستهای تو
کمترین برگ زیبا بود
2
سه زن در بر آیند نقطه ای تاریخی
که بر گردن هر یکیشان
یکی
و بر گرده دیگریشان
یکی دیگر بود
3
سوار و پیاده می شوم
تو دانسته می گذشتی از این مسیر
من
فقط می رفتم .
4
چشمی به تاریخ
چشمی به جغرافیا
چشمی به تاریخ و جغرافیا
5
در این مستعمره تا چشم برداری
زیر چشم بر می دارند
ابرو بیندازی
کمان را
6
ولع بوسیدن مدام است
که مرد را می شکفد
مردهای پی در پی را
7
می شد این را بشکافم
می شد از اینکه جریان داری
و آخر سر
می شد
این ها را بیرون بکشم.
8
بر گردن هر یکی مهره ای
و بر گرده دیگری
پیچی بود
9
سلام خانوم
چقدر به یک چشم زیبا به نظر می رسی
چقدر به چشم دیگر زیباتر .