این تپانچه که روی لب دارم، مثل قلبم اگر تپیده شود
دوست دارد برای بوسیدن، سمت پیشانیت کشیده شود
تفاق هوس به یک بوسه اتحاد تمام خواهشاها
جنگ سخت جهانی سوم یک قدم مانده تا پدیده شود
باید از معبری که ما داریم سنگرم را کمی جلو ببرم
خلق یک بوسه روی لبهایت باید این خلقت آفریده شود
ناخدایی که شهرمان دارد گونه را جای لب نمیداند
فکر لمست در این حوالی هم باید از بام ما پریده شود
این تکاپو که ناخدا دارد مثل تحریم سیب آدم شد
با پدر حرص مشترک داریم تا حرامی بزرگ چیده شود
روی لبهای من تپانچه تو دست تو روی ماشه آماده
ماشه را سمت من بکش بگذار جای سرخی سیب دیده شود