حرفهایت : تکه های کوچکی از قند
می چشم طعم تو را با یک برش لبخند
مشت ابیاتت پر از سوغات فروردین
با شمیم بیدمشک آخر اسفند
زیر باران ، واژه های نوبر نقلی
نرم در کام غزل های تو می چرخند
سایه ات در بیشه هر شب راه می افتد
وقتی آهوهای وحشی پلک می بندند
ماه نه باریکه ای از نور هم کافی ست
تا پلنگ چشمهایت را به هر ترفند...