به معنای واقعی کلمه، زن آفریده شدهاست تا باعث آرامش مرد باشد، همدم خوشحالیاش در خوشیها، آرامشبخش زمانی که ابرها تیره میشوند و طوفانها در اطراف سرش زوزه میکشند.
در واقع، ما پیوند زیبای الهی را که ازدواج اعمال میکند، درک میکنیم. احمقانه است که مرد با وجود استعدادهایش، برای تحمل مصیبت چندان قوی نیست. او در برابر وزش باد خم میشود، مانند کاج محکمی که طوفان زمستانی تند، تا مرکزش رخنهمیکند. در حالی که زن، مثل نی ضعیف، با وزش شدید به این طرف و آن طرف میچرخد، سپس دوباره پیروزمندانه به سمت آسمان سیاه، برمیخیزد.
محبت خالص و استوار زن، ایمان و فداکاری سرسختانهاش، مرد را در سختیها حفظ میکند، درست همانطور که گیاهرونده، دیوارهای محکمِ ویرانهها ها را به هم وصل میکند.
میدانید چرا بسیاری از ازدواجهای ناخوشایند، این حقیقتِ آسمانی بودنشان را تکذیب میکنند؟
چرا هر روز شاهد تنوع علایق و مشاجرههای وحشتناک هستیم که زندگی را از بین میبرند؟
دلیلش آموزش اشتباه زنها است. القا شده و آموزش دادهشدهاست که ازدواج را تنها هدفِ زندگی خود بدانند و اینکه با چه کسی ازدواج کنند، مهم نباشد.
ولی بهزودی حقایق زندگی، که از تمام عاشقانهها بیبهرهاست، با تلخی و درد در برابرشان قد علم میکند.
از نظر جسمی برای مسئولیتهای زندگی ناتوان هستند که در بسیاری از موارد دخترهای مدرسه ای هستند، زنجیرهایی که برای ارتباط با همسرشان تصور میکردند، تبدیل به کابلهای آهنی شدهاند که سنگینیاش در قلبشان احساس میشود و ردپای محبت را برای همیشه پاک میکند و به جای آن ردهای سیاه و مرگبار نفرت، باقی میماند.
سپس مبارزه برای برتری شروع میشود.
مرد با قدرت خود ارادهاش را ثابت میکند، در حالی که زن بدون آگاهی از گناه خود، از هدایت نور الهیِ عشق، غفلت و خانه خود را رها میکند. سپس تباهی، ناامیدی و مرگ میآید. خدایا به کسانی که اشتباه میکنند کمک کن، که به این شکل برای رابطه عجله کردهاند و از تعصبها، عقیدهها و تمایلات یکدیگر بیخبرند، وقتی متوجه میشوند که خیلی دیر است و نزدیکشدن دوباره آنها به هم به اندازه نزدیک شدن قطبهای جدا شده، بعید است.
با وجود این پیوندهای ناراحتکننده، باید ازدواج را یک پیوند الهی بدانیم که برای برکت بخشیدن به زندگی در نظر گرفته شدهاست. چه کسی میتواند حالتی دلپذیرتر از وجود دو نفر را تصور کند که با قانون خدا و عشق، متحد شدهاند و متقابلاً یکدیگر را در تکاپوی زندگی حفظ میکنند؛با هم طوفانهایش را تحمل میکنند یا در زیر آسمان صافش لذت میبرند. دست در دست هم، عاشقانه، صادقانه، پیش میروند.
این همان ازدواجی است که خدا آن را بنا نهادهاست، همانطور که باید باشد، همانطور که« مور»[1] به زیبایی میگوید:
«خوشبختی فراتر از همه چیزهایی است که شاعرها گفتهاند
وقتی که دو نفر با یک رابطه آسمانی به هم پیوند خوردهاند
با قلبی که هرگز تغییر نمیکند و چهرهای که هرگز سرد و بیعاطفه نمیشود.
عشقشان در تمام بیماریها، تا زمان مرگ آنها ادامه دارد!»
برای رسیدن به این سعادت، این پیوند روح و همچنین دستها، باید خیلی تغییر کرد.
دخترها نباید فکر کنند که به محض بزرگشدن واجد شرایط همسر و مادر شدن هستند.
اگر زن همدم واقعی مرد میشود، نه تنها باید عقل خود را پرورش دهد، بلکه باید سعی کند تکانههای خود را کنترل کند و خلقوخوی خود را تحت کنترل درآورد، به طوری که در عین حال با ملایمت و با ظرافت، تسلیم آن چیزی شود که در آن زمان، شاید، ناخوشایند است، ولی ممکن است آرامشی را احساسکند که فراتر از هر فهمی است.
برای اداره زندگی باید یک بردباری متقابل وجود داشته باشد، نه یک کشمکش سرسختانه اگر قرار است همسرتان تسلیم شود، اجازه دهید نشان دهد که تا چهاندازه با بردباری از همه چیز رنج میبرد.
پاکی، معصومیت، و زیبایی مقدس، به چنین عشقی هالهای از شکوه و عظمت میبخشد.
مرد! پس راجع به همسرت اشتباه نکن، و از این پس، در حالی که به شدت توبه میکنی، این فکر را که ازدواج رنجآور است، سرزنش کن.
با آینده نگری محتاطانه، از زنِ زیبارویِ اتاق رقص دوری کن، نیمه خود را از میان خوشقلبها، مهربانها و راستگوها جستجو کن.
نه عقاب با جغد جفت میشود و نه شیر با شغال. زن نیز نباید کورکورانه و بیتوجه در دام بیفتد، و با رنگهای وسوسهکننده، نگاههای اولین تحسین کنندهاش عجلهکند.
ابتدا باید آنها را تجزیهوتحلیل کند تا مطمئن شود که آنها واقعی هستند و نه فقط یک بازتاب از نور واقعی.
این کلمه ترسناک «پیردختر» ، نباید هیچ تاثیری بر ذهن کاملاً متعادل او داشتهباشد. با این حال، بهتر است زندگی مجردی داشته باشد، تا تشکیل پیوند نادرستی، که فقط میتواند منجر به بدبختی شود.
برخی از پاکترین و بهترین زنهایی که تا به حال زندگی کردهاند، متعلق به گروهی هستند که بسیار مورد تحقیر و نکوهش بودهاند.
صرفاً برای فرار از یک لقب ناپسند، ازدواج نکنید. نام مقدس همسر را برای کسی که صداقت قلب و محبت به ارمغان میآورد، در نظر نگیرید، در حالی که چیزی جز احترام سرد ندارد.
اگر عشق خود را نثار کسی کردهاید، باور کنید که احترام، عزت، طلسم هایی شاید ضعیف برای دورکردن سختیهای زندگی هستند.
فراتر از تمام خیالهای احمقانه اگر سرنوشت تو چنین است، شرافتمندانه بدنامی «پیردختر» را تحمل کن، اگر مانند ربکا[2]،توسط خلیجی غیرقابلعبور از کسی که به او دل باختهای، جدا شدی، یا با آدمهای دروغگو و خیانتکار ملاقات کردی و رنجیدی، به هیچوجه به این امید که ویورلی[3] از مسیر شما عبور کند، دل نبندید.
تصمیم بگیرید که با روحیه بالا زندگی کنید و با وسایلی که خدا در اختیار شما قرار داده است تلاش کنید تا از آنها بهره مند شوید و به بقیه هم آرامش دهید.
اگر زن و مرد به این موضوع بسیار مهم که برای خوشبختی همیشگی آنها حیاتی است، توجه کنند، ما نباید اغلب با مردانی که از نظر روحی شکستهاند، ملاقات کنیم، که حتی از روی چهرهشان بهراحتی قابلفهم است.
با زنهایی که پیری زودرس دارند، باهمسرهای بی محبت، شوهرهای بیخیال، قبل از اینکه رابطهای را به وجود بیاورید که شاید همیشگی باشد، خوب فکر کنید.
زیرا پیوند دستها بدون قلب گناهی است در برابر بهشت.
بهیاد بیاور؛
«دو فرشته غیب حضور دارند
و در کتابهای بزرگ ثبت میشوند
همه اعمال خوب و بد
خوبیها بعد از هر عملی بسته میشوند
و به سوی خدا بالا میروند
ولی بدیها تا غروب آفتاب باز میمانند
تا توبه کنیم و آنها محو شوند
و یک خط سفید در صفحه بماند. »