داستان «قل دوم» نویسنده «مریم موفقی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «قل دوم» نویسنده «مریم موفقی»

قبل از همه به ایستگاه مترو میرسم. همیشه دلم میخواسته چنین اتفاقی را تجربه کنم. حتی موقع تولد هم یکی پیش دستی کرد و شد قل اول و من دوم شدم. فقط بخاطر اینکه ریزتر بودم و کنج رحم مادر چسبیده بودم. ایستگاه درعرض چند دقیقه پراز آدم میشود و من که یک ربع تمام خیره شده بودم به آدامس له شده چسبیده به زمین گم اش می کنم.

 

عادت خیره شدن به یک نقطه بدون پلک زدن از زمان مدرسه بامن بوده. خیره میشدم به یک نقطه وقدمهای معلم را با گوشهایم میشمردم. همیشه سر دوازده قدم می ایستاد و با انگشت سبابه عینکش را تا انتهای دماغ هدایت می کرد. معلم تاریخ بود و همیشه حوالی دوازده اردیبهشت مهربان میشد.

آدمها زیادوکم میشوند مثل پولهای ته جیبم. اول یک جاسوییچی میفروشم دوهزار تومان کاسب میشوم بعد یک دونات میخرم هزار از کفم میرود. تا شب کوله ی مشکی روی دوشم تا نیمه سبک میشود . مردم گاهی بخاطر اینکه زودتر عاشق شوند جاکلیدی لاو میخرند. بعداز چند هفته اگر شکست عشقی عایدشان شود به شانه ام میزنند و می گویند: هی! جاکلیدی قلب تیرخورده هم داری؟

جواب من همیشه منفی ست. شب که به خانه میروم دم در کفش های جفت شده ی برادرم را می بینم. اولش خوش حال میشوم از اینکه به دیدنم آمده بعد آه می کشم و چشمانم را هم می گذارم.

سعی می کنم صدای دکتر را در ذهنم بازسازی کنم زمانی که برادرم رااز رحم مادر بیرون می کشیده: _ این یک اتفاق نادر در پزشکی ست. این بچه بدون دست متولد شده.

به شکمم دست می کشم و باز چشمانم را هم می گذارم. _ در عوض این یکی یک زائده روی شکمش دارد....

برادرم صورتش رابرای بوسیدنم جلو می آورد و من به بهانه کثیفی صورتم سریع به دستشویی پناه می برم تا بغضم وسط اتاق نشکند.

مادر قاشق به قاشق غذا دهانش می گذاردو من با مداد مشکی نقاشی هایش را خط خطی می کنم. نقاشی هایی که خودم کشیده بودم تابه معلم نشان دهد و بگوید با دندان کشیده.

او حق ندارد وقتی من دستهای شکلاتی ام را لیس میزنم حسودی کند و جیغ بکشد.

خاطرات مثل برق و باد از پیش چشمانم عبور می کنند و با صدای مادر که می گوید: غذا سرد شد . از دستشویی بیرون میرم. تمام جاسوییچی ها را فروخته ام. فقط یکی برایم مانده و آن را با نخ کاموای مادر دور گردن برادرم می بندم.

روی صفحه ی کرم رنگش با خط زیبا نوشته: هرگز ترکم نکن.

دیدگاه‌ها   

#1 رمضان یاحقی 1395-04-21 01:48
سوزه خوبی دارد اما خوب به نظر من جای پرداخت دارد و می شود که شروع و پایان بهتری داشته باشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692