این روزها مردم درباره زنی حرف میزنند که از سینهاش نور میتراود. بعضیها میگویند او پیشگویی میکند. کسانی معتقدند او یک ساحره است و معدود افرادی هم جرات اهانت ندارند چونکه مطمئنند او زمینی نیست و به حتم از آسمانها آمده. آنهایی هم که ندیده و از دیگران شنیدهاند باور نمیکنند. ولی او هیچکدام از اینها نیست بلکه زن سادهای است که سالهاست توی ده متروکی زندگی میکند. معشوقهاش مرد هیزم شکنی است که کارش را خوب بلد است هر شب سینه زن را می شکافد چوبها را روی هم انبار میکند و کبریت را می کشد. اوایل زن ضجههایش را فرو میداد، متکایی روی دهانش میگذاشت و صدای گریههایش را خفه میکرد تا مبادا کسی بویی ببرد و مرد را از این کار منع کند ولی حالا قطرهای اشک هم نمیریزد طوری به آتش خو گرفته که از قبل نگران روزهای آینده است که نکند مرد نتواند چوب کافی پیدا کند آخرگودال توی سینهاش عمیقتر شده و آتش بیشتری میطلبد. چنان که چند شب پیش با آتش درونش همراه مرد تا کنار جاده آمدند و دنبال چوب میگشتند.
چت از طریق واتساپ