داستان كودك«ملكه و كاهو» نويسنده«ليلا شهبازي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

روزی روزگاری در سرزمینی خوش آب و هوا با مردمانی خوب و باصفا پادشاهی با همسرش زندگی می کرد. پادشاه با مردم مهربان بود و همه مردم پادشاه را دوست داشتند؛ ولی پادشاه و همسرش از اینکه بچه ای نداشتند همیشه غمگین بودند، همسر پادشاه بچه های سرزمین را هفته ای یک بار به قصر دعوت می کرد و هدایای بسیاری به آنها می داد. همه بچه ها ملکه و پادشاه را دوست داشتند ولی هیچ کس نمی توانست آن دو را شاد کند تا اینکه یک روز پرنده ای بسیار زیبا که هر پر آن به رنگی بود کنار پنجره اتاق ملکه نشست؛ ملکه از دیدن پرنده خیلی تعجب کرد، سیب خوش آب و رنگی را برداشت و به طرف پرنده زیبا گرفت. پرنده که به نظر گرسنه می رسید چند نوک به سیب زد تا اینکه سیر شد. او بعد از اینکه سیر شده بود نگاهی به ملکه انداخت و چند دانه ریز قهوه ای رنگ که زیر پنجه هایش قایم کرده بود روی پنجره گذاشت و پرواز کرد. ملکه دانه ها را در دستش گرفت و نگاه کرد اما نتوانست بفهمدکه این ها دانه چیست. ملکه خدمتکارش را صدا کرد و از او خواست تا دانه ها را در باغ قصر بکارد، او هم دانه ها را کاشت و هر روز به دانه  ها آب داد و رسیدگی کرد. ملکه هم گاهی به دانه ها که حالا بوته های کوچکی شده بودند سر می زد؛ پس از گذشت روزها گیاهانی با برگ های سبزرنگ شروع به رشد کردند، برگ های سبز و درخشان زیر نور بزرگ و بزرگتر شدند با اینکه هنوز ملکه نمی دانست چه گیاهی است! گیاهان دیگر به اندازه کافی رشد کرده بودند، ملکه یکی از بوته ها را از زمین کند و به قصر برد تا به پادشاه نشان بدهد. پادشاه هم از دیدن این گیاه تعجب کرد ملکه چند برگ از آن را شست و خورد. با خودن آن برگ ها ملکه احساس خوبی پیدا کرد. پادشاه که کتابخانه بسیار بزرگی با کتاب های بسیاری داشت از میان آن هاکتابی را پیدا کرد که در آن نام گیاهان سرزمین های دیگر را نوشته بودند. اسم این بوته در آن کتاب "کاهو" نوشته شده بود . پادشاه و ملکه کاهو های بسیاری پرورش دادند و از دانه  آن به مردم سرزمینشان هم دادند تا آنها نیز کاهو پرورش دهند و از آن استفاده کنند. به تدریج کاهو در آن سرزمین شناخته شد، بعد از چند ماه خدا به پادشاه و ملکه یک فرزند هدیه داد و پزشکان تشخیص دادند که خوردن برگ های کاهو خاصیت های زیادی دارد . از آن به بعد مردم کاهو را گیاهی نشاط آور و زندگی بخش نامیدند .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692