داستان «نوسازی» نویسنده «مایسا ملایی» 8ساله

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

maisa molaei kandeloosi

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ حیوانات جنگل داشتند با هم بازی می کردند.

وسط بازی خرس خواست کمی عسل بخورد ناگهان باران آمد همه‌ی حیوانات به خانه‌هایشان رفتند و منتظر ماندند تا باران قطع شود ولی باران سه روز بارید و بند نیامد.

خرس آن سه روز را فقط گریه می‌کرد چرا؟ چون همه عسل‌های خرس زیر باران خیس شده‌‌ بودند. گرچه غذای حیوانات دیگر هم زیر باران خیس شده بودند اما آسیب ندیدند و قابل خوردن بودند.

باران بعد از چهار روز بند آمد و همه سراغ غذاهایشان رفتند. آنها از باقی‌مانده  غذاهایشان، غذایی نو درست کردند.

قسمت‌هایی از جنگل به خاطر بارندگی مداوم خراب شده بود. درختان در اثر رعد و برق شکسته بودند و روی زمین افتاده بودند. اما خرس و دیگر حیوانات،  جنگل را دوباره ساختند حتی زیباتر از قبل.

قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه‌ش نرسید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692