• خانه
  • داستان
  • داستان کوتاه «نیش زنبور» نویسنده «علی پاینده»

داستان کوتاه «نیش زنبور» نویسنده «علی پاینده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان کوتاه «نیش زنبور» نویسنده «علی پاینده»

به محمد هادی پورابراهیم و صد البته ادای دینی به ساموئل بکت

چند شب پیش که داشتم تلوزیون نگاه می‌کردم، در برنامه ای گفت که نیش زنبورهای زرد دردناک تر و زهری تر از نیش زنبورهای گاوی قرمز است. البته درستِ درست که یادم نیست، آخر می دانید، از آن وضعیت‌هایی بود که، خُب حتماً خودتان می‌فهمید، آن موقع هایی که آدم دراز به دراز افتاده و نیمه خواب نیمه بیدار تلوزیون می‌بیند. ولی به نظرم یک چیزی تو همین مایه‌ها بود. آن شب خیلی تو فکرش نبودم، شب هم راحت خوابیدم، اما از فردا صبحش که بیدار شدم این فکر وسواس گونه وِلَم نمی‌کند. آخر مگر می‌شود، حتماً اشتباه شنیده‌ام!

زنبور قرمز چند برابر زنبور زرد است. حتا به نظرم جایی دیده یا شنیده‌ام که زنبور زرد را می‌خورد. چگونه ممکن است که اثرِ نیشش کمتر باشد! اولش سعی کردم تکرار آن برنامه را ببینم اما نشد. حتا درست یادم نمی‌آید که از کانال‌های خودمان بود، یا یکی از این به اصطلاح فارسی زبان‌های آن ورِ آب. رفتم و از توی اینترنت شماره‌های رادیو تلوزیون را پیدا کردم. از یه چندتایی‌شان جواب درستی نگرفتم، حتا یک بار دختر آن ورِ خط به هم خندید. یک چند باری هم اصلاً آدمی آن ورِ خط نبود، از این به اصطلاح کامپیوترهای هوشمند بود که ازش جواب درستی دستگیرم نشد. قاعدتاً بعد از چند روز باید فراموشش بکنم اما نمی‌دانم چرا نمی‌شود. باید حتماً خودم امتحان بکنم ببینم که چگونه است. برای این کار باید تعدادی زنبور در اختیار داشت. زنبورهایی از هر دو نوع. شاید زنبورهای دیگری هم باشند. زنبورهایی از انواع مختلف اما دوست ندارم کارم را سخت تر از اینی که هست بکنم. حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم وسط زمستان است. زنبور به آن شکل پیدا نمی‌شود. البته شاید هم بشود اما برای درست انجام دادن کار بهتر است تا بهار صبر کنم. بهار تعداد زنبورها بیشتر است. برای گرفتنشان باید از تور استفاده کرد. البته شاید بشود با دست هم آن‌ها را گرفت. تور یا دست، بین این دو دل هستم. با دست سخت است ولی به نظرم بشود. مدرسه که می‌رفتم دیدم که هم کلاسی ای مگسی را گرفته بود. درست از قسمت بالش. با دو انگشت از دو سو دو بالش را گرفته بود. همینجور الکی سرِ کلاس حوصله‌اش سر رفته بود و بجای گوش دادنِ درس با مگس وَر می‌رفت. اگر بشود مگس را گرفت پس احتمالاً زنبور هم می‌شود. درست وقتی که نشسته روی گلی و دارد از شهد آن می‌نوشد. می‌شود بالای گل منتظر ایستاد و وقتی زنبور مشغول نوشیدن است، همان موقع که سرش را کرده توی قسمت زردی گل از دو بالش آن را گرفت. البته زنبور با مگس یک فرق اساسی دارد. زنبور می‌تواند بدنش را بچرخاند و از نیشش استفاده کند. شاید همان موقع بشود فهمید که نیش کدام تیزتر است اما... فکرش را که می‌کنم احتمالاً نمی‌شود. تا آنجا که یادم می‌آید فقط زنبورهای زردند که از شهد گل‌ها استفاده می‌کنند. زنبورهای سرخ را تا حالا در این حالت ندیده‌ام. فکر می‌کنم آن‌ها بیشتر شکار می‌کنند و یا روی باقیمانده‌ی غذا یا زباله‌ها می‌نشینند. دیده‌ام که از میوه‌هایی مثل انگور هم استفاده می‌کنند. در هر حال احتمال اینکه همزمان دو زنبور زرد و سرخ در یک محل و روی دو گلِ نزدیک به هم باشند و بتوان هر دو را همزمان گرفت و هر دو هم همزمان نیش بزنند بسیار کم است. شاید احتمالِ نزدیک به صفر. اگر یکی نیش بزند و یکی بگریزد زحمت الکی کشیده ای و دردی بیخود نثارت گشته و اگر یکی نیش بزند و بعد بگردی و دیگری را پیدا کنی باز چون درد اولی کم شده نمی‌توانی دقیق بفهمی که اثر نیش کدام قوی تر است. پس به این نتیجه می‌رسم که گزینه‌ی گرفتن با دست رد می‌شود و باید از همان تور استفاده کرد. مدل چنین توری را در تلوزیون زیاد دیده‌ام. بیشتر برای گرفتن پروانه. البته زنبور بسیار سریع تر از پروانه است اما به نظرم با کمی تمرین بتوان آن را هم گرفت. مشکل دیگری که وجود دارد این است که مدلِ تور مورد نظرم را در تلوزیون زیاد دیده‌ام اما در بیرون نه. نمی‌دانم اصلاً در ایران و در شهر من چنین توری وجود دارد یا نه. راستش من که خودم تا حالا درِ مغازه ای مدلش را ندیده‌ام. باید تا ابتدای بهار بگردم و ببینم از کجا می‌شود چنین توری را تهیه کرد. می‌شود از اینترنت هم جستجو کرد. اگر در شهر من پیدا نشود ممکن است در دیگر شهرها مثالش باشد. فکر می‌کنم در پایتخت حتماً گیر بیاید. آن وقت من باید بار سفر ببندم و از شهر دیگری تور مورد نظرم را تهیه کنم. امیدوارم مثلاً وقتی به پایتخت و شهر دیگری می‌روم و پس از کلی جستجو در شهر غریب مکان مورد نظرم را می‌یابم به هم نگویند که از آن تور تمام کرده‌اند و برو مثلاً دو هفته‌ی دیگر بیا یا بدتر از آن اصلاً آن مغازه از آن محل رفته و یا به کل تعطیل شده باشد. نمی‌دانم شاید هم بشود از طریق اینترنت و به صورت خرید اینترنتی تور را خرید. احتمالاً غیر از تور وسایل دیگری هم لازم می‌شود که باید آن‌ها را هم تا ابتدای بهار تهیه کرد. باید تا آن زمان تمام جوانب کار را درست سنجید و حتماً لیستی هم از وسایل مورد نیاز تهیه کرد. قطعاً باید مکانی هم داشت. ممکن است در آزمایش اول نشود درست تشخیص داد که دردِ نیش کدام زنبور بیشتر است و یا به دلیلی اتفاقی بیفتد و کار خراب شود. حتا ممکن است تعدادی از زنبورها تا زمان شروع کار یا موقع گرفتن تلف شوند پس باید حتماً تعداد زیادتری زنبور از هر دو نوع در اختیار داشت و برای این کار احتیاج به مکان و وسایل مناسب است. مثلاً شیشه‌هایی برای نگهداری زنبور. می‌شود مثلاً شیشه‌ی مربا یا ترشی را خرید و پس از خالی کردن محتویاتش آن را تمیز شست و برای نگهداری زنبور مورد استفاده قرار داد. نمی‌دانم زنبورها هم مثل انسان‌ها نفس می‌کشند یا نه. خُب، حتماً می‌کشند، هر موجود زنده ای احتیاج به اکسیژن دارد اما چگونگی نفس کشیدنشان را نمی‌دانم. پس حتماً شیشه‌ها باید سوراخ هم داشته باشند. البته سوراخ‌های بسیار ریز که زنبورها نتوانند از آن‌ها خارج شوند. باید تحقیق کنم ببینم چگونه می‌شود شیشه‌های شسته شده را بدون اینکه ترک بردارند یا شکسته شوند سوراخ کرد که هوا جریان داشته باشد. در نگاه اول کار ساده ای به نظر می‌رسد اما باور کنید دشوارتر از این چیزهاست زیرا هر آن احتمال ترک برداشتن و شکستنِ شیشه می‌رود. شاید بشود از قسمت درش چند سوراخِ کوچک ایجاد کرد؟ در هر حال باید راه ایجاد سوراخ را پیدا کنم. خودِ طریقه‌ی انتقالِ زنبور از تور به شیشه خودش کاری است سخت که باید روی آن فکر کرد. باید مواظب بود که یک وقت صدمه نبینند. اگر قرار باشد تا زمان آزمایش زنبورها را نگهداری کرد و احتمالاً... اِ... احتمالاً نمی‌شود تعداد زیادی زنبور را هم در یک روز گرفت پس برای نگهداری زنبورهای از قبل گرفته شده باید به آن‌ها غذا هم داد تا هم زنده بمانند و هم توانشان برای نیش کارآمد یک وقت کم نشود. باید در اینترنت تحقیق کنم ببینم هر کدامشان دقیقاً از چه چیزی تغذیه می‌کنند و غذای لازم برای زنبورها را هم از قبل تهیه کنم. نمی‌دانم چرا در اینترنت همه چیز پیدا می‌شود جز موردِ مورد نظر من در مورد درد نیش زنبور که مرا از این همه زحمت و این فکر وسواسی که رهایم نمی‌کند برهاند. فکر نکنید که از قبل تحقیق نکرده‌ام، کلی سایت‌های مختلف را گشته‌ام و به اصطلاح وِب گردی کرده‌ام اما همه چیز یافته‌ام جز آنکه دردِ نیش زنبور سرخِ گاوی بیشتر است یا زنبور زردِ به اصطلاح عسل. شاید اگر عمری باقی باشد و خودم آزمایش کردم که حتماً هم اینکار را می‌کنم بعدها خودم نتیجه‌ی آزمایش را روی اینترنت قرار دادم و از این به بعد دیگر کسی نخواهد انقدر زحمت بکشد. شاید حتا از این راه مشهور هم شدم و مال و منالی هم به جیب زدم. شاید... شاید حتا دختر خوشگلی نتیجه‌ی تحقیقم را دید و از این راه عاشقم شد. شاید حتا... بگذریم، برای انجام آزمایش باید حتماً مکانِ مناسبی هم داشت. فکر نمی‌کنم در آپارتمان خودم بتوانم این کار را بکنم. می دانید، آمدن و رفتن و این وسیله و آن وسیله را آوردن و بعد گرفتن و آوردن آن همه زنبور خیلی جلب توجه می‌کند و نمی‌خواهم بیشتر از این چیزی که تا حالا بوده در مجتمع زیر تیغ ذره بین باشم. شاید شمایی که این متن را می‌خوانید درست ندانید ولی مردم ایران فضول تر از چیزی هستند که در ذهنتان بگنجد. لااقل اینجا که من زندگی می‌کنم که اینگونه است. همه می‌خواهند بدانند همسایه‌شان چکار می‌کند و چکار نمی‌کند. خصوصاً مردهای تنهایی مثل من که قبلاً از همسرشان طلاق گرفته‌اند بیشتر جلب توجه می‌کنند و کارآگاهانِ همسایه بیشتر تو نخشان می‌روند. منظورم از کلمه‌ی کارآگاه لفظ واقعی آن شغل نیست، منظورم دقت واسواس گونه‌ی شرلوک هولمزی ای است که بعضی از مردم توی رفتار همسایه هاشان می‌کنند. ممکن است هدف اصلی مرا نفهمند و به چیزهای دیگری فکر کنند و پیش خودشان نتیجه بگیرند که من دارم اینجا کارِ مشکوکِ دیگری انجام می‌دهم. خُب، راستش را هم بخواهید، اگر من هم ببینم که همسایه‌ام مدام یواشکی می‌رود و برمی گردد و این وسیله و آن وسیله را همراه می‌آورد و بعد هم هِی می‌رود و برمی گردد و زنبور همراهش می‌آورد شک می‌کنم که در حال انجامِ چه عملی است. ممکن است کسی خبر بدهد به هیأت مدیره یا بدتر از آن حتا کلانتری محل. ممکن است مأموران کلانتری بیایند و بخواهند کل زندگی‌ام را بررسی کنند. اسباب و اساسم را به هم بریزند و همه جا را دستمالی کنند. بپرسند که آخر این همه زنبور برای چیست؟! چقدر بدم می‌آید که آدم‌های دیگر به وسایلم دست بزنند و حتا بدتر از آن یک وقت سربازهای نافهم با پوتین بیایند توی آپارتمانم و همه جا را گِلی کنند. آن وقت آدمِ وسواسی ای مثل من مجبور می‌شود همه جا را دستمال بکشد و هر چیزِ قابل شستشو را بشوید و چند بار هم جارو بکشد. بارها برایم اتفاق افتاده که پس از دست زدنِ کسی به وسایلم آنقدر آن وسیله را شسته‌ام که به کل خراب شده است. در هر حال با توجه به مسائل فوق الذکر و مسائل فراوان دیگر... در هر حال گزینه‌ی آپارتمانم لغو می‌شود. پس همان اجاره به نظرم بهترین گزینه است. بهترین کار اجاره‌ی مکانی مناسب در محلی دور است که بعد از انجام کار هم به کل از آن محل رفت که اگر اتفاقی کسی هنگام انجام آزمایش ببینَدَت و بعد راه بیفتد و به همه گزارش دهد و دهان به دهان بپیچد برایم مشکلی پیش نیاید. بهتر است که بجای اجاره‌ی آپارتمان که حتماً همان مشکلات آپارتمان خودم را هم می‌تواند داشته باشد مکان بازتری را اجاره کرد مثلاً خانه ای ویلائی یا حتا بهتر از آن باغی کوچک که سوئیت یا ساختمانِ کوچکی هم داشته باشد. فکرش را که می‌کنم همان باغ بهترین محل است. نمی‌دانم اجاره‌ی چنین باغی چقدر می‌تواند باشد، احتمالاً گران است اما هر چقدر که بشود حتا اگر مجبور شوم چیزی را بفروشم باید پولش را تهیه کنم. ای کاش دوستی داشتم و آن دوست هم باغی داشت و می‌شد آن باغ را ازش 1 غرض کرد اما متأسفانه من در زندگی دوستی ندارم و اگر هم داشتم باز فکر نمی‌کنم در این دوره زمانه بیشتر از یکی دو روز باغش را به من غرض می‌داد که این زمان برای تهیه‌ی مقدمات و انجام آزمایشِ من خیلی کم است پس باز می‌رسیم به همان گزینه‌ی اجاره یا کلمه‌ی مشابهش کرایه. متأسفانه حتا بین انتخاب این دو کلمه هم دو دل هستم و نمی‌دانم کدامش در جمله بهتر می‌نشیند.

خُب حالا فرض کنیم، باغ را حالا به هر طریق تهیه کرده‌ام و زنبورها و دیگر وسایل هم آماده است. باید در روز مناسبی که حواسم کاملاً سر جایش است و مشکل وسواسی دیگری ذهنم را مشغول نکرده یک به یک زنبورها را با دست بگیرم و روی مکان مناسبی از بدنم بگذارم تا اقدام به نیش زدن بکنند. یک زنبور زرد، یک زنبور سرخ. یکی یکی. نکته ای که اینجا به نظرم می‌رسد این است که حالا درست است که من شنیده‌ام که حتا نیشِ زنبور فوایدی هم دارد و باعث قوی تر شدن بدنِ آدم می‌شود و حتا آدم‌هایی در دنیا هستند که با زنبورها زندگی می‌کنند و بدنشان در اثر نیش‌های پی در پی خیلی هم قوی شده است اما این در صورتی است که آدم به نیش حساسیت نداشته باشد. وگرنه در همان نیش‌های اول یا حتا همان اولی ممکن است تعادل بدن به هم بخورد و حتا حالت تشنج به آدم دست بدهد و باعث خراب شدن آزمایش بشود. پس باید حتماً تا بهار به پزشک هم مراجعه کنم و ببینم که آیا بدن من چنین حساسیتی دارد یا نه. این یکی از کارهای بسیار ضروری است اما متأسفانه همین کار مشکلاتی دارد. در محله‌ی خودم که به هیچ وجه رویم نمی‌شود. یک بار که فکرِ وسواس گونه‌ی دیگری ذهنم را مشغول کرده بود و برای آن هم احتیاج بود که قبلش بدنم را آزمایش کنم پزشکی که بهش مراجعه کردم کلی به هم خندید و از بدِ حادثه بعدها آن پزشک فرزند یکی از همسایه‌ها از آب درآمد و موضوع را به پدر و مادرش گفت و آن‌ها هم به دیگران گفتند و آنقدر آن حرف دهان به دهان پیچید و در محله آبرویم را برد که به کل مجبور شدم از آنجا بروم. یک بار دیگر پزشک به هم پیشنهاد داد که بجای انجام آزمایش به روانپزشک مراجعه کنم و دفعه‌ی دیگری دکتری که بهش مراجعه کرده بودم فکر کرد که دارم دستش می‌اندازم و با عصبانیت مرا از مطبش بیرون انداخت. البته مواردی هم بوده که از شانس خوب پزشک خوبی نصیبم شده و حتا آزمایش نوشته و جواب سؤال مرا به درستی داده اما متأسفانه حالا من شهر محل سکونتم را تغییر داده‌ام و دسترسی به آن پزشک‌ها ندارم. باید در محله‌های دور از خودم بگردم و ببینم می‌شود دکتر مناسبی پیدا کرد یا نه. در غیر اینصورت باید به شهر قبلی‌ام سفری بکنم و حتا یک چند روزی بمانم تا حتا اگر قرار باشد آزمایشی روی بدنم انجام شود آن آزمایش صورت بگیرد و نتیجه‌ی سؤالاتم کاملاً مشخص شود. امیدوارم که نتیجه‌ی آزمایشات مورد نظر من باشد و خدای نکرده هیچگونه حساسیتی به نیش زنبور نداشته باشم. در غیر اینصورت کاملاً مطمئنم که حالا حالاها از خواب و خوراک و زندگی خواهم افتاد و همینجوری تو فکر خواهم بود که واقعاً اثرِ نیش کدام مدل زنبور بدتر است. نکته‌ی دیگری که باید در نظر گرفت این است که نیش زنبور روی چه نقطه ای از بدن دردناک تر است و روی چه منطقه ای اثرِ ضعیف تری دارد. باید مواظب بود که هر دو مدل زنبور را روی نقاط مشابه قرار داد تا نتیجه‌ی آزمایش یکنواخت باشد. مثلاً زنبور زردی را روی نقطه ای از دست راست و زنبور قرمزی را روی نقطه‌ی مشابهی از دست چپ امتحان کرد. نمی‌دانم، باید این را هم بپرسم که آیا اصلاً میزان حس درد در دو سمتِ راست و چپ بدن یکسان است یا نه. با توجه به اینکه قرار است من تعداد زیادی زنبور تهیه کنم می‌شود مثلاً در آزمایش اول زنبور زرد را روی سمت راست و زنبور سرخ را روی سمت چپ امتحان کرد و در آزمایش دوم به عکس. فکرش را بکنید؛ این همه زنبور. تعداد زیادی که وِز وِز می‌کنند و همه آماده‌اند تا شما را نیش بزنند. واقعاً که منظره‌ی دیدنی ایست. عجیب، جالب، و رعب انگیز. خُب، وقت خوردن قرص‌هایم است. دیگر بیش از این نمی‌شود این متن را ادامه داد. فکر کنم از فردا کارم را شروع کنم. آماده سازی انجام آزمایش ولی حالا وقتِ تمام کردن این متن است و گذاشتن نقطه‌ی پایانی. همین که کمی افکارم را نوشتم خودش کمک کرد تا از میزان فکر و دردم کاسته شود.

1-   غرض را معمولاً با ق و به شکل قرض می‌نویسند و راوی این کلمه را اشتباه نوشته است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692