مروری بر رمان «جهانی بدون نقشه»
جبراً ابراهیم جبراً در داستان نویسی معاصر عرب جزو نسل دوم نویسندگانی است که توانستهاند با بحث درباره شکل و مضمون و با در نظر گرفتن دو بعد زیبا شناختی و محتوایی داستان بلند عربی را به سطحی برسانند که در جهان جایگاه مقبولی پیدا کند. (پروین گنابادی، 1386: 235)
هدف جبراً از نوشتن رما نهایش تنها پرداخت به ساختار و وصف شخصیتها نیست. وی در خلال داستان پردازی به مساله فلسطین، مبارزه و رژیم اشغالگر و راههای مبارزه اشاره میکند. وی در مواردی به مبارزه مسلحانه اشاره میکند و در گفت و گوی شخصیتها یا رفتار آنها این مطالب را میگنجاند.
یکی از راههای نشان دادن عقاید نوینسده درباره مساله فلسطین پرداختن به افکار شخصیتها و راههای مبارزاتی انها ست. در شرح زندگی ولید مسعود میبینیم که او در ابتدا شخصی از خود بیگانه است که با پناه بردن به مذهب این خلأ را جبران میکند اما بعد میبیند که از این راه هم به جایی نمیرسد.
وی به عنوان یک شاعر و نویسنده فلسطینی متعهد رویکردی جامع به مساله فلسطین دارد و به عقیده او در شعر باید کلیه ابعاد گسترده علل بنیادی و تاثیرات عاطفی و روانی و به طور کلی فضایی را که نتیجه فاجعه فلسطین بوده است مد نظر داشت. جبراً اشعار بسیاری دارد که به طور هنرمندانه به اشغال فلسطین و تبعید ساکنان آن میپردازد یکی از این اشعار شعر «فی بوادی النفی» است. (همان: 235)
در اینجا یکی از رمانهای او را از نظر شخصیتها مورد بررسی قرار میدهیم.
جهانی بدون نقشه
جبراً و نویسندهای به نام عبدالرحمن منیف در کاری مشترک رمانی به نام عالم بلا خرائط (جهان بدون نقشه) پدید آوردهاند. این رمان هم با شیوه خاطرهگویی آغاز میشود. داستان در شهری خیالی اتفاق می افتد. راوی این داستان نیز شخصی روشنفکر به نام علاء الدین نجیب است که داستان نویس و استاد دانشگاه در تاریخ هنر است که در آغاز چهل سالگی با عشقی شدید به نجوا الامیری همسر دوستش دست به گریبان است. او در گذشته فعال سیاسی بوده اما اکنون برای پرسشهای خود درباره سیاست و جهان پرسشی نمییابد و دچار سر در گمی
شده است. حوادثی مانند جنگ 1967 که از آن با عنوان زلزله یاد میکند ضربهای به او وارد کرد که موجب پریشانی احوالش شده و بین واقعیت و ذهنیت آرمان خواهش معلق مانده است.
«خانواده علاء الدین در داستان جهانی بدون نقشه، طی چند نسل دچار گرفتاری و بدبختی هستند و بسیاری ازآنها کارشان به دیوانگی کشیده است. خود او هم معتقد است که دیوانگی میل شدید به زن و زندگی را از جد اعلای خود به ارث برده است.
بررسی شخصیتهای این رمان
الف. شخصیت مقاوم روشنفکر
صاحبنظران اذعان دارند بر این که تعریف دقیق مفهوم روشنفکر بسیار دشوار است با این حال در منابع موجود شاهد تعریفات متعدد و متنوعی از این واژه هستیم که هر کدام یکی از ویژگیهای کلی آن را برجسته کردهاند. تعریفی عام از روشنفکر را میتوان در تعریف دکتر عبدالسلام شاذلی یافت که بر اساس آن روشنفکر«انسانی از اهل دانش و معرفت است که موضع متمدنانه و عامی نسبت به عصر و جامعه خویش دارد. او به شدت از محیط پیرامون خود متأثر است اما در عین حال به شدت بر طبقه اجتماعی عصر و دنیای خویش تأثیر میگذارد این امر به علت وجود نیروهای فکری خاص و استعدادهای روحی و فطری و متمایزی است که در اختیار دارد. (الشاذلی،1985: 8)
البته منظور از اهل دانش بودن لزوماً این نیست که روشنفکر حنما باید فردی دانشگاه رفته باشد. منظور از روشنفکر تجربی آن دسته از افراد جامعهاند که بدون داشتن تحصیلات و تخصصهای آکادمیک توانستهاند از طریق تعامل آگاهانه با وقایع و تمل عمیق در حقایق جهان و جامعه پیرامون خوی شبه درجهای از فرهیختگی برسند که در پرتو آن به است روشنفکران اهل تحصیل و تخصص هم قادر به درک و تحلیل نسبتاً درست مسائل و اتفاقات دنیای خویش باشند و هم از موضع تعهد و وظیفه شناسی در صدد اصلاح و بهبود نابسامانیها برآمده باشند.
در هر حال وظیفه روشنفکر جهان عرب خواه از نوع تجربی و خواه از نوع دانشگاهی یک چیز است و آن «داشتن حس تعهد و پایبندی نسبت به مشکلات امت عربی است تا حدی که اگر از چنین اموری فاصله بگیرد دیگر عنوان روشنفکر بر او اطلاق نخواهد شد. (. (وثار، 1999: 16)
شخصیت روشنفکر با تعریف و خصوصیات مذکور مساحت گسترده و درخور تاملی را در بیشتر رمانهای فلسطینی اشغال کرد هاست به طوری که کمتر رمانی را میتوان یافت که حداقل یک شخصیت روشنفکر در لابه لای شخصیتهای مهم و کلیدی آن گنجانده نشده باشد. این امر به ویزه در مورد رمانهای منادی پایداری و استقامت در برابر اشغالگران صادق است که وجود شخصیتهای روشنفکر در آنها به عنوان تغذیه کنندگان فکری دیگر شخصیتهای مقاوم ضروری و طبیعی مینماید. البته یکی از عمدهترین اسبابی که موجب احراز چنین جایگاه و مساحت مهمی برای شخصیت روشنفکر در رمان فلسطین شده است به واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی ملت فلسطین بر میکردد.
شخصیت ولید مسعود در رمان در جست و جوی ولید مسعود یکی از برجستهترین و جنجال برانگیز ترین شخصیتهای روشنفکر فلسطینی در میان قهرمانان رمانهای جبراست که به علت پیچیدگیهای به کار رفته در آفرینش این شخصیت و شبه اسطورهای بودنش بسیار توجه منتقدین حوزه رمان عربی قرار گرفته است تا جایی که به اعتقاد این پژوهش پس از حدود چهاردهه از انتشار این رمان هنوز ناگفتههای زیادی درباره ماهیت اصلی و مدلول اسطورهای آن وجود دارد.
وی همواره به داشتن اندیشههای جسورانه و آزادی خواهانه و نوشتههای ژرف معروف بود علاوه بر این از اهتمام او به انتخاب قطعات موسیقی و کارهای هنری و با توجه به اطلاع گسترده او از طرز زندگی و بزرگان فرهنگ و هنر غربی پیداست که از ذوق هنری فوق العاده ای برخوردار بود. ولید مسعود نیز علاقه مفرطی به زنان دارد که در روابط متعدد او جلوه گر است.
چنین مردی در یک لحظه ناگهان تصمیم میگیرد از همه این امور دست بکشد و به کار سیاسی و مبارزاتی بپردازد. (خلیل، 2001: 41-42)
بنابراین میتوان گفت شخصیت روشنفکر ایده آلی که در این رمان و بسا دیگر رمانهای جبراً مد نظر بوده عبارت است از روشنفکر فلسطینی عملگرای متعهد به وطن. به عبارتی دیگر:
ولید مسعود روشنفکر است زیرا از دانش و اگاهی گسترده یا نسبت به فرهنگ بومی و بیگانه برخوردار است متعلق به طبقه متوسط و بورژواز جامعه خویش است رویای تمدن سازی در سر دارد و«قائل به تغییر بافت اجتماع از راه برقراری نزاع طبقاتی نیست بلکه قائل به لزوم تقویت شتاب دهندههای فرهنگی است که در نهایت چنان تغیری را خواهند آفرید.. این امر به وضوح در شاکله فرهنگی و ایدئولوژیکی این شخصیت به چشم میخورد. (وادی،1981: 159)
وی شخصیتی عملگراست چون ترجیح داد به جای ماندن در تبعید، پرگویی درباره فلسطین و راه حل مساله آن غرق شدن در اوهام یا در دود سیگار دوستان و همقطاران بورژوازش دست به اقدامی عملی برای سرزمین اشغال شده خود بزند و پس از سالها دوری از میدان مبارزه و مقاومت دوباره راهی جبهههای نبرد بر ضد اشغالگران شود.
او متعهد به وطن است زیرا عشقی رمانتیک به خاکش دارد و با وجود سالها دوری و جدایی از آن هنوز امیدوار به پیوستن و رسیدن به آن است و یاد جزء جزء این سرزمین و زادگاهش بیت لحم یک لحظه از او جدا نمیشود.
به این ترتیب جبراً از طریق شخصیت ولید مسعود به عنوان یک روشنفکر احساس و درد و رنج خود را نسبت به جامعه و هم وطنانش بیان میکند و موضع آنان را در برابر غربت و آوارگی مورد انتقاد قرار میدهد. (ناظری، 1392: 150)
ب-شخصیت مبارز
شخصیت مبارز یا چریک در تاریخ مبارزات فلسطین همواره لایه اصلی و جزء تشکیل دهنده اساسی تمام جنبشهای آزادی بخش مسلحانهای بوده است که از قیام «براق» در سال 1929 تا قیامهای چریکی و نیمه چریکی دیگر تاریخ معاصر فلسطین به ویژه از زمان تأسیس جنبش آزادیبخش فلسطینن در 1965 به این طرف پای گرفته است از همین رو در دنیای رمان نویسی فلسطین نیز که انعکاسی از فلسطین واقعی است شخصیت چریک یا مبارز همواره به عنوان جزئی مهم و لاینفک از منظومه شخصیتهای رمانهای نوشته شده در داخل و خارج از سرزمینهای اشغالی مطرح بوده است. (مونسی،1392: 87)
جبراً به عنوان نویسنده ناسیونالیست عرب شخصیتهای داستانش را نماد موفقیت عرب معاصر در هنر و فرهنگ معرفی میکند که میکوشند راهی برای بازگشت به سرزمین پدری خود پیدا کنند.
در رمان در جست و جوی ولید مسعود، به دو قهرمان مهم رمان ویژگیهای شخصیت مبارز داده شده است یکی مروان پسر جوان ولید مسعود پنجاه ساله و دیگری خود شخصیت ولید مسعود که شخصیت محوری رمان به شمار میآید.
مروان در جست و جوی ولید مسعود نماد و نماینده برجسته نسل جوان و تازه نفس مبارزان فلسطینی است که از طریق مرزهای خارج فلسطین اشغالی عازم عملیات چریکی در داخل این سرزمینها میشوند او در رمان به عنوان تعبیری از آرزوهای تحقق نیافته پدرش ولید مسعود و از ایمان به این حقیقت معرفی میشود که مقاومت مسلحانه یگانه راه بازگشت به سرزمین فلسطین است. (الصالح،2004: 83)
مروان یک فلسطینی اصیل است که عشق به فلسطین در گفتار و کردارش آشکارا موج می زند. او در سختترین لحظات رویارویی با مرگ یعنی لحظاتی پیش از شروع عملیات با خود میگوید:
شبهای فلسطین چه آرام است. سوز خنک فرح بخشی میوزد. تودههای شکوفهها را روی درختان سیب میبینیم که زیر نور ماه به رنگ نقرهای مایل به سبز میدرخشند. از بوی نم خاک لذت میبرم هوا صاف است و ماه در حال نقصان اما همه ستارههایش را پنهان نکرده است. (جبراً،2007:299)
مروان در اردوگاه صبرا واقع در بیروت زندگی میکند جوانی است بلند قامت با جشمانی براق و زیبا. همیشه لباس نظامی راه راه به تن دارد و اسلحهاش همیشه با اوست او در اردوگاه احساس راحتی میکند و حاضر نیست آنجا را ترک کند و نزد پدرش در بغداد زندگی کند چرا که در اردوگاه مأموریتهای زیادی دارد که باید انجام دهد (همان:280)
اما برای این که بتواند وظایف خود را به نحو شایستهتری انجام دهد باید به یکی از جبهههای چریکی بپیوندد..
ولید مسعود به نظر دوستش «ابراهیم حاج نوفل» نماد انسان فلسطینی واقعی است:
ولید نمونه یک فلسطینی همیشه معترض پیشتاز، سازنده وحدت بخش، هوشیار و نوآور است کسی است که میتواند وجدان انسان عرب را به شدت به حرکت درآورد اگر زندگی ولید را این گونه تحلیل نکنم هرگز او را نشناختهام.(جبراً، 2007:322-323)
ج-شخصیت زنان
زن فلسطینی تا قبل از سال 1948 در قیامهای ملی کشور شرکت داشت اما نقش او منحصر میشد به بخشیدن داوطلبانه زیور الات و جواهراتش برای خرید اسلحه و ایفای نقشهای حاشیهای دیگر همچون رساندن اطلاعات ساده و پنهان کردن رزمندگان. (ابومطر،1980: 282-283)
پس از اشغال 1948 نقش زنان تحت تأثیر شرایط جدید به وجود آمده به تدریج گستردهتر شد تا این که با شکل گیری جنبش آزادی بخش فلسطین در 1965 مشارکت زن به اوج خود رسید به طوری که امکان حضور و انجام وظیفه در همه عرصههای ملی فرهنگی تبلیغاتی پزشکی و.. برای زنان فراهم شد تا انان نیز بتوانند دوشادوش مردان در ساختن آینده وطن نقش فعالی داشته باشند زنان توانستند در به دوش کشیدن مسئولیت مبارزه و قیام و مقاومت لیاقت بالایی از خود نشان دهند و روح نشاط جامعه فلسطینی و توانایی آن را در حرکت به سمت تحولات مثبت بنا به شرایط روز به نمایش بگذارند. (رشادالشامی،1998: 96)
در رمان در جست و جوی ولید مسعود تنها از دو شخصیت زن فلسطینی صحبت شده که به هر دو شخصیتی حاشیهای و نقشی کمرنگ در جریان حوادث رمان داده شده است. اولی شخصیت «ریمه» یا «ام مروان» همسر ولید مسعود است که پس از کشه شدن پسرش مروان روانه بیمارستان اعصاب و روان در بیت لحم میشود و دیگری شخصیت «رباح کمال» زنی فلسطینی که در بیروت با ولید آشنا میشود و ارتباط او با. ولید در حد یک ارتباط عاشقانه ساده است نه بیشتر
هیچ یک از دو شخصیت مذکور را نمیتوان در دسته زنان مقاومت قرار داد چرا که هم فضای بسیار محدودی را از گسترده رمان اشتغال کردهاند و هم موضع مثبتی نسبت به فلسطین و مقاومت ندارند. اما ذکر این نکته بی فایده نیست که شخصیت زن فلسطینی چه از نوع مقاوم و چه عادی آن نه فقط در این رمان بلکه در همه رمانهای جبراً تقریباً غایب است و در همان حضور تقریبی هم که دارد به حاشیه برده شده است به طوری که هرگز زنی فلسطینی را نمیبینیم که در رمانهای جبراً نقشی محوری و حضری مؤثر داشته بادش در عوض زنان غی فلسطینی اعم از عراقی لبنانی و غیره در رمانهای این نویسنده ظهور دارند. مصطفی الولی دلیل آنرا چنین توضیح میدهد:
زندگی شخصی و روزمره جبراً در ارتباط با محیط و اشخاص عربی بود که او را احاطه کرده بودند و تقریباً با تودههای فلسطینی همچون ساکنان اردوگاهها و سایر مراکز تجمع فلسطینی به طور روزمره ارتباطی نداشت این امر سبب شد تا جبراً نتواند شخصیتهای فلسطینی تخیلی خلق کند. البته این احتمال هم هست که جبراً در خودآگاه خویش از لحاظ انسانی اجتماعی و حقوقی تفاوتی میان زنان عرب فلسطینی و غیر فلسطینی نمیدید و شخصیتهای زن خود را نمونههایی جامع از همه زنان عرب و از جمله زنان فلسطینی مییافت اما اگر جبراً رااز ادبایی بدانسم که زن را نماد سرزمین میدانند پس در آن صورت فقدان سرزمین فلسطین مبنایی برای مساله فقدان زن فلسطینی در رمانهای وی خواهد بود. (الولی،1995: 83-83)
برخی شخصیتهای زن غیر فلسطینی در رمانهای کشتی و در جست و جوی ولید مسعود پیوند روحی و عاطفی ملموسی با سرزمین فلسطین که وطن شخصیت محوری هر دو رمان به حساب می اید برقرار کرد هاند اما این پیوند عاطفی و حس همدردی در نتیجه کسب اگاهی ملی و مبارزاتی در این شخصیتها به وجود نیامده است بلکه در نتیجه برقراری رابطه عاطفی با شخصیت فلسطینی «ودیع عساف» در رمان اول و ولید مسعود در رمان دوم به آنان منتقل شده است.
برای مثال ولید مسعود کسی است که غوطه خوردن در مظاهر پر زرق و برق و زندگی مرفهش نمیتواند او را از اندیشیدن به مساله فلسطین غافل یا او را از سرزمین و وطنش دور کند حتی روابط و رفت و امدهای متعدد و متنوع این شخصیت با زنان قادر نیست خاطرات گذشته و بازیهای کودکی را از یاد او ببرد یا از احساس غربت او بکاهد در نتیجه عشق عمیق او به میهن و سرزمین فلسطین به معشوقههای شنیز سرایت میکند «مریم الصفار یکی از همین زنانی است که عاشق ولید شد و در سفر او به بیت المقدس و بیت لحم از سال 1967 او را همراهی کرد. او پس از این سفر درباره بیت المقدس چنین با احساس سخن میگوید:
اگر از ولید جز خاطره بیت المقدس و دیوارهایش و یاد آن مرغزارها و تپههایش باقی نماند همان برایم کافی است وقتی به آن شهر رسیدم سرتاپای وجودم آمیزهای از ترس و سرمستی و اندوه و شگفتی بود ...به محض آن که هواپیما در فرودگاه قلندیه فرود آمد خواستم گریه کنم به چنین طبیعتی! چنین هوایی! چنین رنگهایی! عادت نداشتم. استحقاق آنرا نداشتم جادههای پهن از میان تههای سبز و آویشن میگذشت که جای جایش با عمارت هایی از مرمر سفید آراسته شده بود. خدایا بهشت همانجا بود ...بدون آن که توقعش را داشته باشم احساس کردم که جزئی از آن زمین سخت صخرهای هستم. جزئی از ایستادگی و قداستش. هر اتفاقی بیفتد باید این عشق را در خود زنده نگه دارم...(جبراً، 2007:232-233)
البته مریم صفار به وعده خود عمل نکرد و به علت شخصیت مضطرب و متغیری که او را به سمت ماجراجوییهای عاشقانه دیگری میکشاند نتوانست این عشق را در خود زنده نگه دارد. در عوض معشوقه دیگر ولید زنی عراقی به نام وصال رئوف از قوه تعقل بیشتر و آگاهی سیاسی و ملی چشمگیری بهره مند بود به طوری که این اگاهی توام با عشق خود را در عمل صرف پارهای فعالیتهای اجتماعی در حمایت از پایداری مردم فلسطین و جنبش آزاد سازی کرد. برای نمونه او در جمعیت هلال احمر بسیار فعال بود و گاهی پارچهها و البسهای منقوش به تصاویر بیت لحم و رام الله می فروخت. (همان: 327)
د-شخصیت های از خود بیگانه
بیگانگی فرهنگی معمولاً برای روشنفکرانی پیش میآید که از مشکلات و رنج ملت آگاهی دارند و آنرا احساس میکنند. غالباً غربت روشنفکر در نتیجه در هم شکستن آرزوهای او و ناتوانی از توافق و سازگاری او با اوضاع رایج و ارزشها و آداب حاکم پدید میآید.
ولید شخصیتی روشنفکر است که از قید بند ایدئولوژیهای تنگ نظرانه آزاد و به آزادی و ارزشهای لیبرالی معتقد است و زندگی خود را برای سرزمین مادریاش فدا کرده است.
در دنیایی از وحشت و کشتار و گرسنگی و نفرت چگونه میتوانی به تعادل ذهنی و روحی و جسمی و اجتماعی برسی؟ بدون این که احساس کنی از انسانیت به دور هستی، تو چگونه انسان هستی در حالی که از مشکلات انسان در میگذری؟(جبراً، 2007: 11)
شرایط ناهنجار فلسطین موجب میشود که جامعه انتظارات ولید مسعود را برآورده نکند به همین دلیل با خویشتن بیگانه میشود و به این بیگانگی به نتایجی چون فرار و ناپدید شدن میانجامد.
هشام صفار یکی دیگر از شخصیتهای داستان است که که بر اثر تناقض میان دنیای درون و بیرون دچار غربت ذاتی شده است. این شخصیت در برابر ارتباط دختر و پسری جوان با عصبانیت برخورد کرده و این رفتار را لاابالیگری میخواند: اینان نسبت به سنتهای مردم سرکشی کردهاند و دعوتگران به لاابالیگریاند و از سادگی دختران سوء استفاده میکنند باید به شدیدترین وجه با اینان برخورد شود و برای تنبیه و برکناری آنان قوانینی پایه گذاری شود. (جبراً، 2007: 275)
اما همین شخصیت خود دارای اخلاقی فاسد است و با زنی غیر از همسر خود ارتباط دارد و دارای دوگانگی شخصیت است.
مریم که همسر هشام است نیز دچار همین دو گانگی هویتی است او در عین این که میخواهد رضایت همسرش را جلب کند با عامر نیز رابطهای عاطفی دارد و خود را به خاطر این رفتار سرزنش میکند:
به خانه نزد هشام برگشتم گویی خود را به خاطر خطایی که مرتکب شده بودم مجازات میکردم و سعی داشتم زندگی را دوباره شروع کنم و هم زمان مراقب رابطه پنهانیام با عامر هم بودم. (جبراً، 2007: 188)
مریم در حالتی از بیگانگی به سر میبرد که از مظاهر تشویش درونی است.
از دیگر نمونههای این از خود بیگانگی و اضطراب، در شخصیت دکتر طارق روانپزشک دیده میشود و رابطهای که با مریم به عنوان بیمارش دارد. دکتر خود اهمیت این انحراف و ضد ارزش بودن آنرا میداند و اعتراف میکند که:
باید به خاطر این که در لغزشگاه عاطفی افتادهام به خود بخندم من یک روانپزشک هستم که سعی میکنم بیمارانم را از آن نجات دهم. (همان: 150)
ولید قبل از آخرین فرار خود که دیگر بازگشتی ندارد میگوید: قبل از این که زمان آغاز برسد زمان از بین رفت همیشه زمان از بین میرود همیشه دیر میرسیم حتی پرواز هم برایمان سودی ندارد کلاغها در روشنی روز و ظلمت شب به ما هجوم میآورند. (جبراً، 2007: 29)
به نظر او سیاهی چندان بر جامعه سایه افکنده که دیگر راه بازگشتی نیست. ریمه همسر ولید نیز دچار از خود بیگانگی تناقش با واقعیت خویش است او به همین علت دچار بیماری روانی شده و در بیمارستان بستری میشود. در این داستان ولید ولید دچا فقدان است. فقدان اصلی وطن است اما به طور نمادین فقدان زن و فرزند نیز همراه با از دست دادن آرزوها به آن اضافه میشود.
مریم الصفار شخصیت دیگری است که از غربت عاطفی رنج میبرد. او در ازدواج خود شکست خورده همسرش هشام مدیر کل یک شرکت است ولی این زوج دچار تنش هستند و مریم احساس میکند همسرش به او اهمیتی نمیدهد و این قضیه او را دچار خلأ عاطفی میکند و موجب میشود دچار بیماری عصبی شود و به پرتگاه انحراف اخلاقی بیفتد. هشام نیز در نبود همسرش به او خیانت میکند. جبراً با نشان دادن روابط عاطفی مبتنی بر خیانت بیگانگی عاطفی را نشان میدهد.
ابراهیم الحاج نوفل نیز از شخصیتهای است که به دلیل بیگانه شدن با فرهنگ زمان حال احساس نیاز به بازگشت گذشته را دارد او نظر خود را در مورد گذشته چنین بیام میکند:
میخواهم به تمام گذشته برگردم. گذشته بشریت. میخواهم گذشته را در زمان حال حاضر کنم منظورم تنها میراث نیست بلکه /آنچه عمیقتر و مهم تراست همه بحرانهایی که ذهن را به سرگردانیهای آگگاه و ناخودآکاه میکشاند. (جبراً، 2007: 33)
کاظم، دوست ولید از دیگر شخصیتهایی است که مدعی پایبندی به حمایت از طبقه کارگر است اما در عمل نشان می هد که اینطور نیست. ولید مسعود نیز از وی به هیمن سبب انتقاد میکند و میگوید حرف و عملش یکی نیست. شخصیتهای این داستان در حالت برخوردهای عصبی با جامعه و شرایط موجود به سر میبرند و رضایت سیاسی اندکی از خود نشان میدهند و میکوشند با راه حلهای فردی و درونگرایانه بیگانگی خود را از طریق اعتراضها و انتقادهای فرهنگی و اجتماعی برطرف سازند. (ناظری، 1392: 154)
جمع بندی و نتیجه گیری
جبراً از فلسطینیانی است که دور از کشور خود به سر میبرد و رنج غربت و آوارگی را چشیده است. شخصیتهایی که جبراً در رمانهای خود تصویر میکند نمونهای از روشنفکران تحصیلکرده ای هستند که برخی مستقیماً در مبارزه دست داشته و حتی شکنجه شدهاند. این شخصیتها چنانکه دیدیم با این که از روستا برخاستهاند اما تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار دارند و عموماً دچار از خود بیگانگی فرهنگی هستند به طوری که زنان و مردان این رمانها به راحتی خیانت میکنند و از وفاداری به همسر بویی نبردهاند آنها در حالی که از جنبش کارگری دفاع میکنند در عمل چنین راهی را پیش نمیگیرند. جبراً در رمانهایش جامعهای متشکل از فلسطینیانی را به تصویر میکشد که با این که افکار زیادی در سر دارند و آرمانگرا و روشنفکر هستند اما در عمل به نتیجهای دست نمییابند اما دیدگاه جبراً در آثارش همچنان اعتقاد به مبارزه مسلحانه برای بازگشت به سرزمین مادری و آبا اجدادی است و از این فکر کوتاه نمیآید. ■
منابع
ابومطر، احمد (1980) الروایه فی الادب الفلسطینی
جبراً، ابراهیم جبراً (2007) البحث عن ولید المسعود، طبع سوم، بغداد: مکتبه الشرق الاوسط،
خلیل، ابراهیم (2001) جبراً ابراهیم جبراً الادیب الناقد، طبع اول، بیروت: امموسسه العربیه للدراسات والنشر
رشادالشامی، حسان (1998) المرأه فی الروایه الفلسطینیه، دمشق اتحادالکتاب العرب
الشاذلی، عبدالسلام، (1985) شخصیه المثقف فی الروایه الهربیه الحدیثه، بیروت: دارالحداثه
الصالح، نضال (2004) نشید الزیتون قضیه الارض فی الروایه العربیه الفلسطینیه
مونسی، آزاد، عزت ملأ ابراهیمی (1392) رمان پایداری فلسطین، تهران، دانشگاه تهران
وادی، فاروق (1981) ثلاث علامات فی الروایه الفلسطینیه
وثار، محمد ریاض (1999) شخصیه المثقف فی الروایه السوریه، دمشق، اتحاد
الولی، مصطفی (1995) الغائب المنشود الفلسطین فی روایات جبراً ابراهیم جبراً، بیروت، دارالکنوز الدبیه،83-84
پروین گنابادی، بهرام (1386) جبراً ابراهیم جبراً، داستان نویسی از فلسطین، نشریه سمرقند، ش 17 صص 233-243
ناظری، حسین، خسروی، راضیه (1392) بیگانگی در داستان البحث عن ولید مسعود، نشریه زبان و ادبیات، ش 8 صص 138-163
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک