پس میخواهی نویسنده شوی! [1]
اگر علیرغم همه چیز
از درونت نمیشکفد
انجامش نده.
اگر ناخواسته از قلب و ذهن و دهان و دلت
بیرون نمیآید
انجامش نده.
اگر مجبوری ساعتها بنشینی
و به صفحهٔ کامپیوترت خیره شوی
یا پشت ماشین تحریرت قوز کنی
و دنبال کلمه بگردی
انجامش نده.
اگر دنبال پول و شهرتی
انجامش نده.
اگر دنبال کشاندن زنها به تخت خوابت هستی
انجامش نده.
اگر مجبوری بنشینی و بارها و بارها بازنویسی کنی
انجامش نده.
اگر حتی فکر کردن به نوشتن برایت کار شاقی است
انجامش نده.
اگر سعی میکنی که شبیه کس دیگری بنویسی
فراموشش کن.
اگر مجبوری صبر کنی تا از درونت بجوشد
بعد صبورانه دوباره به انتظار بنشینی
یا اینکه هرگز از درونت نمیجوشد
به فکر یک کار دیگر باش.
اگر مجبوری بار اول برای زنت
دوست دختر یا دوست پسرت
یا پدر و مادرت یا هر کس دیگر بخوانی
هنوز آمادگیاش را نداری.
مانند خیلی نویسندههای دیگر نباش
مانند هزاران آدمی که اسم خودشان را نویسنده گذاشتهاند
نباش
کند و خسته کننده و پر مدعا نباش
نگذار عشق به خود از پا درت بیاورد
کتابخانههای جهان از دست امثال تو
آن قدر خمیازه کشیدهاند که خوابشان برده
خودت را به جمع آنها اضافه نکن
این کار را نکن
مگر این که از روحت مثل موشک بیرون بیاید
یا ساکت ماندن به سمت دیوانگی، خودکشی یا جنایت
بکشاندت
یا این که خورشید درونت
در حال سوزاندن وجودت است
زمانی که واقعاً وقتش برسد
و یا اگر برگزیده باشی
خودش راهش را پیدا میکند
و تا وقتی که بمیری یا درونت بمیرد
کارش را ادامه میدهد
راه دیگری وجود ندارد
و هیچ وقت دیگر هم وجود نداشته است.
«چارلز بوکفسکی»
در سال 1999، چارلز بوکوفسکی در قبرستان لوس آنجلس، در زیر سنگ قبری ساده دفن شد. بر روی این سنگ قبر، علاوه بر نام، نشانی از یک بوکسور در میان تاریخ تولد و مرگ نقش بسته است که سمبل "کشاکش و مبارزه" در زندگیاش میباشد. جملهای موجز نیز بر روی این سنگ قبر حک شده است: "سعی نکن"
همین جمله، فلسفه بوکوفسکی در هنر و زندگی را خلاصه میکند، ولی چه معنایی از این جمله استنباط میشود؟ تنها با مراجعه به نامهها و یادداشتهایش میتوان ادراک وی را پشت این دو کلمه پیدا کرد.
در اکتبر 1963، در نامه ایی به جان ویلیامز کورینگتون[2]، به پرسشی اشاره کرد که از وی شده بود: "چگونه مینویسی و خلق میکنی؟"، وی به این سؤال اینگونه پاسخ میدهد: اصلاً نباید سعی کنی، مسئله مهم در همین است: سعی نکردن، حتی بخاطر کادیلاکها، خلق کردن و یا جاودانگی. میبایست صبر کنی و اگر اتفاقی نیافتاد، بیشتر باید صبر کنی، مثل حشره ایی که بالای دیوار جا خوش کرده است، صبر میکنی تا او به سراغ تو بیاید، وقتی به اندازه کافی نزدیک شد، دستت را دراز میکنی و میقاپی و میکشی، یا اگر از قیافهاش خوشت آمد، او را حیوان خانگی خودت میکنی."
پس، کلید زندگی و هنر، در صبوری، ممارست، زمانبندی و انتظار برای لحظه موعود خلاصه میشود؟ بله، ولی این همه چیز نیست.
در سال 1990، بوکوفسکی نامه ایی به دوستش، ویلیام پکارد[3] فرستاد و به وی گوشزد کرد: " ما بیش از حد کار میکنیم، ما بیش از حد تلاش میکنیم، سعی نکن، کار نکن، همه چیز در سر جایش قرار دارد، دارد مستقیم به ما نگاه میکند و انگار دارد تلاش میکند تا از آن رحم، به بیرون بجهد، این قانون گرایی، بیش از حد است، ولی میبایست همه چیز آزاد باشد، لازم نیست چیزی به ما گفته شود، چه کلاسی؟ کلاس برای احمقهاست، نوشتن شعر به سهولت خود ارضایی یا نوشیدن بطری آبجوست."
کلید زندگی خوبی سپری کردن و خلق کردن هنری برازنده، فکر نکردن بیش از حد یا مجادله برای یافتن راه حل است. کلید، فرصت دادن برای ظاهر شدن استعدادهایمان است.
در سال 2005، مایک وایت[4] با لیندا، همسر چارلز بوکوفسکی، مصاحبه ایی ترتیب داد و از وی درخواست کرد تا همه چیز را شفاف بیان کند:
وایت: داستان "سعی نکن" چیست؟ آیا تکه ایی از نوشتههایش است؟
لیندا: آن کتابهای قطور را میبینی؟ اسمشان هست: "در آمریکا، هر کسی چه کسی است؟" [5]شامل همه کس میشود، هنرمندان، دانشمندان، همه. نام چارلز هم در این مجموعه هست و وقتی برای نوشتن در موردش به او مراجعه کردند، از او پرسیدند در مورد کتابهایش کمی توضیح دهد. در پایان صحبتهایشان، از چارلز پرسیدند، فلسفه زندگی تو چیست؟ برخی در پاسخ این سؤال، جوابهای طولانی میدهند و برخی نوشتههایی بلند بالا ارائه میکنند، مثل یک پایان نامه و برخی بی پایان، شروع به حرف زدن میکنند. هنک[6] در پاسخ فقط گفت: " سعی نکن"، حالا برای تو، این جمله چه معنی دارد؟
وایت: خوب، برای من، همیشه این معنی را میدهد که "طبیعی باش"
لیندا: بله، بله
وایت: نه اینکه.... تنبل باش!
لیندا: "بله، من از مردم مختلفی که این جمله را درک نکردهاند، ایدههای مختلفی گرفتهام، سعی نکن؟ سست عنصر باش؟ دراز بکش؟ و من فقط پاسخ میدهم: سعی نکن، فقط انجامش بده، چون اگر داری وقت صرف میکنی تا چیز جدیدی را امتحان کنی، آن را انجامش نمیدهی،...فقط سعی نکن." ■
[1] ترجمه از پیمان خاکسار: سوختن در آب، غرق شدن در آتش-گزیده اشعار چارلز بوکفسکی
[2] فیلمنامه نویس، نویسنده، شاعر و حقوقدان آمریکایی (1988-1932)
[3] شاعر، نمایشنامه نویس، بنیانگذار و نویسنده مجله شعر American Quarterly (2002-1933)
[4] شاعر، نوازنده و خواننده گروههای راک Minutemen،Dos، Firehose و The Stooges
[5]اشاره به مجموها "Who is Who"، دایرهٔ المعارف اعلام شخصیتهای آمریکایی بعد از قرن چهاردهم
[6] نزدیکان بوکوفسکی، وی را هنک صدا میکردند.
منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک شماره 75
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک