نگاهی به رمان «شهرزاد چاه» نویسنده «مژده ساجدین»؛ «اسماعیل مسیح گل» / اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

نگاهی به رمان «شهرزاد چاه» نویسنده «مژده ساجدین»؛ «اسماعیل مسیح گل»

داستان اصلی شهرزادچاه بین سالهای سی و سه تا پنجاه و هفت هجری شمسی روی می‌دهد. شاهناز -شهرزاد همراه مادربزرگ و دایهٔ پیرخود در خانه‌ای بزرگ و قدیمی در تهران زندگی می‌کند. در پنج سالگی تعبیر خواب‌های زنان را به صورت تصاویر متحرک در قدح آب می‌بیند. به مرور از طریق روایت‌های نیلو تا حدی با سرگذشت غریب مادر و مادربزرگ خود آشنا می‌شود. در هجده سالگی با ستوان جوانی ازدواج می‌کند. پس از بازگشت از ماه عسل, به مرگ ناگهانی و شگفت مادربزرگ و دایه پی می‌برد. چند سال پس از ازدواج, مدل تابلوی چای شهرزاد می‌شود, با مؤسس کارخانه, شهریار که مردی جوان، زال و از پارسیان هند است رابطه پیدا می‌کند, برای درمان نازایی به لندن می‌رود تا جنینی را که بیست و چند سال در زهدان خود حمل می‌کرده، از او جدا کنند.

در پایان داستان و با پی بردن به این که شهریار، همسرش مسعود و حمید, پزشک و دوست خانوادگی در واقع برادران ناتنی و شریک قتل مادربزرگ و دایه هستند, مسعود را به قتل می‌رساند و چند ماه بعد, پس از اطلاع از بارداری ناخواسته و نیز تصرف و ویرانی خانه‌اش, به روستای سیاه آتش می‌رود تا اقوام خویش و چاه ِ دوپیکران را یافته و نفرین دیرینهٔ زنان خانواده را باطل کند. اما ...

یا به عنوان مثالی دیگر, تصویر شدن زیبایی شرقی شهرزاد بر قوطی چای که می‌تواند شهرزاد قصه‌های هزار و یکشب و در عین حال زنی جوان باشد ناآگاه از پایان داستان خویش. جمله‌های انتهایی گویای این است که انتهای رمان, انتهای داستان نیست. از ماری که در کار بلعیدن دُم خود، نماد ادامه، ابدیت و تکرار تا بی نهایت است گرفته تا صدای پایی که شاهناز در لحظهٔ سر فروبردن به چاه می‌شنود. از نزدیک بودن زمان زایمانش گرفته تا پرسش بی پاسخ خواننده در مورد شفابخشی چاه, می‌توان پی برد که داستان ادامه دارد.

شاهناز پس از سربرآوردن از چاه چه خواهد کرد؟

دو پای چرمینه پوش که به سروقتش می‌آیند، از آن ِ چه کسی‌ست؟ و آیا فرزند او که جانشین خواهر دوقلویش شده

است، از اسارت نفرین خواهد رَست؟ شاید ادامهٔ رمان، شرح رهایی این نوزاد از سنت طلسم شده و نفرین پیشینیان باشد.

مژده ساجدین در این اثر نیز چون مجموعه داستان‌های پیشینش (خواهران چاه و بی رفت بی برگشت) دستی گشاده دارد در نوشتن قصه‌های بکر. قصه‌های کوتاه و بلند, خرده روایت‌ها و باورداشت هایی که شیرین و سر به زیر, در کار غنی‌تر کردن رمان هستند و هریک می‌توانند دستمایهٔ داستانی مستقل باشند و ساجدین, تا حدی به کمک راوی دانای کل و بیشتر به یاری نیلو با لحن ساده و صراحت روستایی‌اش، قصه‌ها را علیرغم غریب بودنشان باور پذیر کرده است. هرچند، طنز تلخ و سیاه ِ بدل شدن دو انسان نگونبخت به دو قدیس حاجت بخش، برای خوانندهٔ ایرانی مطلبی چندان غریب نیست. داستان‌ها در مکان‌های متفاوتی رخ می‌دهند; در کوهستانی عبوس، غریب و بی راه در گیلان. در سیاه آتش; روستایی ناشناس، زیبا و غنی. جنگلی پناهگاه وحوش و جویندگان گمگشتهٔ جادو. در تهران، پاریس، لندن یا شهر و روستایی در هندوستان. رازها همه جا هستند؛ در اعماق چاهی که آبش، آتشی ناپیداست، در دل دخترک مهتابگون کوه نشین که داغ عشق و ننگ بر تن دارد و در ساعت شنی که سال‌ها حامل، هدیه‌ای برآمده از اعماق آب‌های گنگ و گاو مقدس در بطن خود است. رمان شهرزاد چاه، روایت تغییر و تبدیل است. روایت اشیا، فضا و زمان‌هایی که موجب بدل کردن جان‌ها هستند به آن چه هست، یا حداقل بهانهٔ موجهی برای دگرگونی‌ها.

گاه نمی‌توان دانست شخصیت اصلی یا مهم‌ترین فرد رمان، کدام است.در وصف سرگذشت، هر کدام، راوی داستان خود هستند یا داستان آنانی که در سرنوشتش تاثیرگذارند خواه دوست، خواه دشمن. هر راوی، زبان و صدایی از آن خود دارد. کلماتی منحصر به خود که از روح و ریشه‌اش برآورده ودر بیان آن که بوده و آن چه کرده‌اند، یاریشان می‌دهد. حوادث بی نیازند از توجیه و توضیح. رخدادهایی کوچک و بزرگ که روح را می‌تراشند و تن را لباسی دیگرگونه می‌پوشانند. هر کدام از شخصیت‌های رمان, آبستن رازی هولناکند, گناهی ناگزیر, غمی باستانی و رؤیایی بی فرجام. نمادها در طول رمان پراکنده‌اند و بی شمار و اسطوره‌های موجود و ناموجود, از هر گوشه نمایان. شهرزاد که نام دوگانه‌اش نشانگر حکومت اضداد است بر سرنوشتش, از گاه تولد, رنج ضدیت بین واقعیت و آرزو را زندگی می‌کند. و از آن رو که نمونه‌ای مطلوب پیش رو ندارد, غیرعادی بودن خود را حتی احساس نمی‌کند.

سال ها, مادربزرگ و دایهٔ پیر روستایی در غیاب پدر که خود موجودی سرگشته است، برای هر رخداد یا نمود، توجیه و قصه‌ای دارند. از این رو تا هستند, شگفتی‌های موجود، بدیهی می‌نمایند و شهرزاد پس از ازدواج با مطلوبی دروغین و رابطه‌ای غریب با معشوقی سترون، در آغوش تنهایی و در کوشش و کشاکش چنگ زدن به حلقه‌ای امن و پایدار, تا حدی به حقیقت بیگانگی و تنهایی پی می‌برد; به آنچه او را ساخته و پرداخته است.

روایت‌های تو در تو, حقایق را به هم پیوند می‌دهند و حقایق در منشأ مشترک خود, اصل و دلیل زایش داستان‌ها را بیان می‌کنند و در عین حال, اصل را _ آنچه را اصل می دانیم _ زیر سؤال می‌برد.

هنگامی که زندگی در کورهٔ نفرین و جادو می‌گدازد و مرگ, رهایی از سرگشتگی و سیاهی ست و گاه حتی سرچشمهٔ قدرت و زایش, به کدام حقیقت می‌توان باور داشت؟


 

منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک شماره 75

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان                    

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html