به فاصله ده سال از کتاب دوم
تازهترین کتاب محمد کشاورز «روباه شنی» نام دارد که از سوی نشر چشمه به چاپ رسیده است. این مجموعه شامل نه داستان است؛ به نامهای: «روز متفاوت» «پرندهباز» «گلدان آبی، میخکهای سفید» «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» «زمین بازی» «هشت شب، میدان آرژانتین» «راه رفتن روی آب» «غار را روشن کن» و «روباه شنی».
داستانهای این مجموعه تقریباً تم مشترکی دارند و آن انتقام و کینه و سرگشتگی و مسخ شدگی انسان است. ایدهٔ اصلی قصهها بر محوریت وارد کردن یک امر غریب در زندگی و ایجاد فضای وحشت است؛ و نویسنده به این وسیله بین رؤیا و واقعیت حرکت میکند و اغلب فضاهای رعبآور میسازد. داستانهای این مجموعه به لحاظ فرمی اشتراکات زیادی دارند. کشاورز برای ساخت قصههایش آدمها را از اقشار مختلف جامعه و ترد شدگان و به حاشیه راندهشدگان را انتخاب میکند. از آدمهای حاشیهای مثل اویس تا آدم تازه به دوران رسیدهای مثل فلاحی و جانباز و..... شخصیتها در پایان داستان همه واکنش تقریباً یکسانی برابر وقایع نشان میدهند و پایان مشابهی را برای داستان رقم میزنند. و این سؤال برای مخاطب مطرح میشود که چرا آدمهایی که از اقشار مختلف جامعه میآیند در موقعیتهای یکسان واکنشهای یکسانی از خود بروز میدهند؟ نقش جامعه در شکلگیری شخصیت آنها چیست؟ و نقش اراده و فردیت انسانها در این میان چیست؟ از این منظر ما با یک اندیشهٔ جبری حاکم بر کلیت داستانها روبهرو هستیم.
اگر هر داستانی را مجزا مورد بررسی قرار دهیم از نقاط قوتش ساختار منسجم آن است. استفاده درست از اجزا و عناصر و فشرده کردن داستان. ساختار روایی داستانها قصهگوست، روایتی خطی و بدون پیچیدگیهای فرمی. کشاورز بنا به ضرورتِ قصه راوی را انتخاب کرده و از دیدگاه او با نثری ساده و روان و صیقل یافته و لحنی آرام و گاه طنزآلود با حوصله قصهاش را تعریف میکند. اغلب با وارد کردن عناصری غریب ایجاد کنش میکند و با آشناییزدایی از
پدیدهها، کاراکترها و موقعیت سعی بر خلق موقعیتهایی بیگانه با زیست عادتشدهٔ انسان میکند. و اینجاست که آدمهایی که در زندگیشان به همه چیز عادت کردهاند و نمیتوانند قدمی در زندگی جلوتر بگذارند و دچار رکود و رخوت روزمرگی هستند ناگهان دچار چالشی با امر غیر واقع میشوند که باید از آن عبور کنند و از پیلهٔ خود بیرون بیایند. چالش آنها با این موقعیت نقاط عطف و بزنگاههایی در زندگیشان ایجاد میکند که باید تغییری در شخصیت یا موقعیت آنها ایجاد کند و یا نگاهی تازه به شخصیتها و اتفاقات و جهان داستانی از دیدگاه مخاطب بدهد. اما نویسنده کمتر توانسته این جهان داستانی را باورپذیر کند. طرح کمرنگ قصهها باعث میشود مخاطب با سؤالهای بیجوابی در پایان داستان مواجه شود و مناسبات بین شخصیتها برایش تعریف نشده باقی بماند. این ضعف در داستانهای «روز متفاوت» و «پرندهباز» بیشتر مشهود است. برای مثال ما نمیدانیم دلیل رفتار فلاح در داستان «روز متفاوت» چیست و چرا همسایهاش حاضر میشود در باغ او با سگهای وحشیاش تنها بماند و بعد از آمدن او دوباره همراهاش شوند و راه برگشت را با او طی کنند. در داستان «پرندهباز» شخصیت اصلی داستان، منصور، بنا به اتفاق در موقعیتی گرفتار میآید که او را به گذشتهای که پدرزنش از آن متنفر است پیوند میدهد و گذشته مثل سایهای خوفناک بر شخصیتها حاکم میشود حال آن که منصور با اینکه در موقعیت جبری گرفتار آمده میتواند اوضاع را به نفع خود تغییر دهد اما بسیار منفعل عمل میکند و این رفتار نتیجهٔ طرح ضعیف داستان است.
از ویژگیهای دیگر داستانها آشناییزدایی از پدیدههاست که به واسطهٔ آن فضای داستان را میسازد و به خوبی تعلیق درونی ایجاد میکند. برای مثال در داستان «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن» گروهبان همتی در فضای پادگان و در موقعیتی بسیار بحرانی از فرمانده میپرسد: «قربان، آیا شما کارتون پلنگ صورتی رو میبینید؟» و در یک آن سؤال ناگهانی گروهبان همتی فضای نظامی و ترسناک را درهم میریزد، که از یک منظر منجر به خنده میشود و از طرف دیگر وحشت فضا را بیشتر میکند، اما طنز ماجرا اینجاست که با اینکه مخاطب کماکان در فکر گروهبان و آیندهٔ اوست دیگر فضای نظامی حاکم نیست و قبح آن شکسته میشود.
گاهی همین فانتزیهای حاکم بر فضای داستان نمادین عمل میکند و تعلیق داستان کم میشود و در نتیجه مناسبات درونی داستان و شخصیتها سازوکار درستی بینشان شکل نمیگیرد و اجازهٔ عمیق شدن داستان و مفاهیم را نمیدهد و همهچیز در سطح میماند. مانند داستان «گلدان آبی، میخکهای سفید» که همراه شدن مراقب با یک گلدان گل سنگین دنبال زندانیای که ادعا دارد آدرس منزل همسرش را گم کرده منطق داستانی ندارد. جنبهٔ نمادین انتقام گرفتن زندانی از او به خاطر خشونتهایی که در زندان دیده با وادار کردن مراقب به بالا و پائین رفتن از پلههای آپارتمانها با آن گلدان بسیار پررنگ است.
از داستانهای قابل تأمل مجموعه «روباه شنی» ست. که در آن نویسنده سعی کرده فراتر از مقولههای مطرح شده در داستانهای دیگر برود و با قصهٔ مستحکمی که دارد فرم جدیدی را ارائه کرده است.
نکتهای که به نظر نگارندهٔ این سطور از قوت این مجموعه داستان کاسته قابل پیشبینی بودن داستانهاست. که میتوان دلیل آنرا در تکرار تکنیک و بینش نویسنده در داستانها دانست. که بعد از آشنایی خواننده با این مقوله باید دید هم چنان کششی در او برای خواندن ادامهٔ کتاب وجود دارد؟ که اگر باشد موفقیت بزرگی برای نویسنده رقم زده است.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک