دربارهٔ شعر «هوشنگ بادیه‌نشین» «بهزاد خواجات»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

وقتی که شاعری با دو سه دفتر شعر، تثبیت شود و چشم شاعران زمان را بچرخاند به سمت خود، وقتی که اینک، قریب سی و چند سال از پس مرگش، ضرورتی است برای بازبینی او و کار او و سرانجام وقتی که در تمام جریان شناسی های شعر امروز، " هوشنگ بادیه نشین " نامی است غیر قابل اغماض و می‌آید و همیشه می‌آید، وضعیتی است که اگر نامی جز " اصالت " داشته باشد تنها یک چیز است: رواداری صدایی منفرد در سمفونی شعر امروز.

در تاریخ ادبیات ما (مؤکدا ادبیات معاصر) چهره‌های بسیاری بوده‌اند که با تظاهر به پریشانی و جنون آرایی در حال و قال، خانقاهکی در میان دوستان ترتیب داده و بازار گرمی گیرانده‌اند و هم بوده‌اند کسانی که شعر و سطرهای آتشینشان، واگشایی دملی است از روح، که با برون ریزی دردناکش، آرامشی هم، عاید نمی‌کند. بادیه نشین از همین دسته است: ارباب تخیلی محزون که نبوغ رعد آسایش یک باره می‌درخشد و خاکسترش می‌کند و این نبوغ آن چنان بی مهار است (یا لااقل صاحبش چنین خواسته) که هم زندگی وهم شعر او را به ورطهٔ بی سرانجامی و آشفتگی می‌کشاند. بادیه نشین نمونهٔ کامل یک شاعر فطری است که با نظم و برنامه و سامانی درونی و بیرونی می‌توانست یک یدا... رؤیایی شود، اما نتوانست.

هم نوع زندگی و عدم استقرار معیشتی‌اش اجازه نمی‌داد و هم ناتوانی یا لااقل بی‌توجهی به تمرکز در کار خلاقه‌ای که

می‌کرد، او را با تمام توانایی‌هایش، بیش‌تر شاعری " ژنتیک و مولد " کرده بود و کم‌تر شاعری " مؤلف ". این مؤلف بودن لزوماً به معنی حضور در عرصهٔ نقد و نقد نویسی نیست، بلکه داشتن ذهنی تئوریک و با برنامه است برای خلاقیت و نوآوری‌های بناچاری که شاعری را از دیگر هم عصرانش متمایز می‌کند، یا باید بکند. این مؤلف بودن، تابلو و نگاره‌ای دقیق است برای سررشته داری شاعر از کاری که انجام می‌دهد و کاری که می‌توانسته و انجام نداده، دکترین حرکت هوشمندانهٔ او.

شاعری که آوانگارد باشد باید به مقتضیات پیشرو بودن تن در دهد و خود را در این حیطه تجهیز کند. تخیل صرف، بی توجه به مهارت در تثبیت و تسجیل سنگ بنای عمارت شعر، لق کاری و خسران است و شاعری را که می‌توانست از امروز خود، دو برابر بیش‌تر باشد، به فردایی می‌فرستد که در آن جا، نیمی از اکنون خویش است.

هوشنگ بادیه نشین ظاهراً سه دفتر شعر در کارنامه دارد: یک قطره خون (1334)- و چهرهٔ طبیعت (1335، با مقدمهٔ یدا... رؤیایی) و آتش تلخ (شعرهای 1335 تا 1347، چاپ 1380، با مقدمهٔ کاظم سادات اشکوری). در ضمن او یک پای ثابت جنگ‌ها و مجموعه شعرهای آوانگارد روزگار خود (نظیر جنگ " جگن " و " شعر دیگر ") است که بیش‌تر شاعران حجم و موج نو را حلقه می‌کنند. سرانجام بادیه نشین (یگانیان) هم، کم از شعر و تبار شاعرانه‌اش نیست: جسدی که صبحگاه خشک شده در آغوش یک درخت پیدا می‌شود، مرگی تأمل برانگیر و تابلویی بی نظیر از عصارهٔ یک عمر.

من از همان ابتدا که با شعر بادیه نشین آشنا شدم شدیداً حس می‌کردم که این شعر و این زبان و بیان و فضاهای خاصش برایم آشناست اما نمی‌دانستم چرا. مدت‌ها گذشت تا مابازای این شباهت اندک اندک برایم آشکار و آشکارتر شد. بله! نیما و هوشنگ ایرانی! شعر بادیه نشین سخت یاد آور نیماست به خصوص در نحو و به کارگیری ضمایر و صفت‌ها:

مرغ جنگل آشیانش، خواب / خواب، کوهستانش را مهتاب / ... / راه، از این کومه مار خفته نامعلوم

تا هر رود تا هر دره، تا هر کوه ... / او زد نگاهش به روی استخوان کنده‌های جنگل نزدیک

شاید استخوان دست یا اش پاست... (آتش تلخ ص 81)

البته رفتار زبانی نیما نسبت به بادیه نشین، بسامان تر و تراشیده‌تر و منضبط‌تر به نظر می‌رسد. اما شباهت بادیه نشین به هوشنگ ایرانی بیش‌تر از حیث سوررئالیسم موجود در نگاه اوست که فضاهایی غریب و نا متعارف خلق می‌کند با تاکید بر این نکته که نگاه ایرانی تجریدی‌تر است و نگاه بادیه نشین مصادیق عینی و حتا گاه اجتماعی را بالکل به تلاطم روح خود نمی‌بازد و از این رو زبان شعرش از ایرانی " زبان‌تر " است و از فرهنگ شعر فارسی انقطاع ندارد، اما بادیه نشین هم درست مثل ایرانی از اصوات (شبه جمله) که در شعر آن عصر عنصر چندان رایجی نیست بهره‌ها می‌برد:

روزها از صبح تا بوق سگان دهکده از خویش می‌کاهید / بر ستبر سینهٔ ملعون خوک مرگ می‌افزود

-                  هاپ! ... / آید از گمی فریادی از سگ‌ها که جاری می‌شود مرداب‌های شب

با هیاهویی که از آتشفشان شب نشین باغ می‌خیزد، به هم آمیخته چون رنگ:

هاپ! / اوهوی! / هاپ! /هوی! / _ هن!.... (آتش تلخ ص 83)

و البته بی شک شعر بادیه نشین از شعر ایرانی از نظر اندیشه بسیار پربارتر است. کار مهم بادیه نشین خروج از دو جریان رایج در شعر آن برهه است، یعنی زبان و بیان نمادینی که از نیما آغاز می‌شود و دو شاخص مهم پیدا می‌کند: شعر رمانتیک و سمبولیسم اجتماعی. شعر بادیه نشین گر چه گاهی دنباله رو همین فضاهاست اما گاهی هم با سیری منفرد از این دو غول، شانه می‌تکاند و با شگردهایی (مثلاً استفاده از دیالوگ) به تجربه‌هایی موفق دست پیدا می‌کند، جز این، شعر بادیه نشین میل وافری به احضار عناصر مدرن به شعر دارد و این کار دقیقاً در سیر منفرد خود او موجبیت پیدا می‌کند. تلفیق ادبیت با عناصر مدرن با چاشنی شطح و شهود البته بعدها در کار طاهره صفارزاده به حد اعلای خود می‌رسد اما نشانی از این تلاش پیش‌تر در هوشنگ بادیه نشین قابل رویت بوده است:

_ ویترین‌های لوکس فروشان ونوس را / در گچ گرفته‌اند /اینک / تجلیل می‌فروشم و سیگار می‌خرم

ما را در این معامله یاری کننده کیست؟ / چرچیل؟ (همان ص 125)

به طور کلی شعرهای بادیه نشین در چند بخش قابل بررسی است: شعرهای انفسی که پریشانی‌های او و بالطبع انسان معاصر را به نمایش می‌گذارد.

1-              شعرهای اومانیستی که گاه حائز مؤلفه‌هایی اجتماعی است و گاه با کلان اندیشی و کلی نویسی به یکی از خصلت‌های مهم اشعار رمانتیک تأسی می‌جوید.

2-              شعرهای بیانیه‌ای که در دفاع از انسان و جایگاه او گاه به شعار میل می‌کند.

3-              شعرهای تجربی که از حیث زبان و بیان و مضمون یابی به جریان‌های آوانگارد زمانهٔ خود توجه نشان می‌دهد.

شاید وجه ممیزهٔ شعر بادیه نشین که او را هم از شاعران " متعهد " دور نگاه می‌دارد و هم از شاعران آوانگارد همین وجه دوگانهٔ شعرش باشد، شعری که زاویهٔ نگاه و نوع بیانی تازه دارد و هنجارشکن و هم به فرم و ساختار اهمیت می‌دهد و در عین حال به آن چه می‌گوید هم نگران است و بر خلاف آرای جریان‌های آوانگارد آن عهد (نظیر شعر حجم و موج نو) از مسائل اجتماعی تبرا نمی‌جوید. البته بلوغ شعر بادیه نشین مقرون به بزنگاه 28 مرداد 1332 است و فضای مختنقی که بی اعتنایی به روزگار و مسائل آن را مشکل می‌کند اما او تا پایان عمر شعری خود هم چنان در این نوسان دامنه دار نفس می‌کشد و باقی می‌ماند. شعری که بعدها " شعر شکست " خوانده می‌شود و در اخوان ثالث و نصرت رحمانی قوام می‌یابد و پیش می‌رود اما در بادیه نشین به دلیل خلجان های شدید روحی هرگز مجال تثبیت پیدا نمی‌کند.

و اکنون اگر جوانی، جوان‌تری بیاید و کتابی باز کند و شعری بخواند از هوشنگ بادیه نشین شاید چندان چیزی در آن نیابد و به هیچ قسم، سلیقهٔ او را به خود درنگیرد اما در کتاب‌هایی که دربارهٔ شعر امروز نوشته می‌شود، باید از هوشنگ بادیه نشین به قدر گفت که به سطری از او بربخوریم که در هر زمانه‌ای نقشی سترگ است:

کوپه‌ها را دود سیگار و سکوت و فکر / سرعت ما بازگوی روزگار ماست

می‌گریزد دشت / باد با ما و قطار ماست... (همان ص 104)


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک                                            

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک                           

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان                    

www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک                                                        

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک                                              

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر                                          

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html