یادداشتی بر رمان «خط چهار مترو» نویسنده «لیلی فرهادپور»؛ «سمیه سیدیان»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

یادداشتی بر رمان «خط چهار مترو» نویسنده «لیلی فرهادپور»؛ «سمیه سیدیان»

رمان خط چهار مترو از لیلی فرهادپورکه توسط (نشرثالث) منتشر شده است. رمان واقع گرای اجتماعی با چاشنی وقایع تاریخی، رمان روایت تصادف زنی 48 ساله که دبیر ادبیات می‌باشد در یکی از ایستگاه‌های مترو در تونل قطار است. لیلی راوی داستان است که به کما رفته و زمان وقایع حاضر و گذشته در طی سه هفته‌ای که لیلی در کما به سر می‌برد، اتفاق می افتد. در واقع، لیلی در زمانی که در کماست با کمک مردی به نام آقای رهنما که نه مشخص می‌شود فرشته است یا عزراییل نه حتی مأمور مرگ، به گذشته‌اش برده می‌شود. وی بازخوانی خاطرات خودش را از کودکی تا زمان تصادف مترو شروع می‌کند. وقایعی که اتفاق افتاده در گذشته.

روایت با دو نظرگاه من راوی و تو راوی پیش می‌رود. فصل‌هایی که ذهنی است و درذهن مخاطب پیش می‌رود و در برخورد با رهنماست؛ همه با نظرگاه تو راوی روایت می‌شود. فصل‌هایی که من راوی است و ما شاهد وقایع و کنش‌هایی هستیم که در گذشته در عالم واقعیت اتفاق افتاده است. داستان با قرار ملاقاتی با یکی از دوست‌های قدیمی که از کودکستان با او بوده شروع می‌شود که با تصادف مترو به عالم برزخ یا هر جای دیگری منتقل می‌شود. جایی که منتظر است. لیلی در آن جا تنها نیست. این برخورد تصادفی است یا نه؟ در هر حال به تدریج با کدها و نشانه‌ها به آر تباط عاقله زن و دختر جوان بیست ساله با لیلی پی می‌بریم. اینکه هرسهٔ این‌ها در اینجا به هم رسیده‌اند و هر سه منتظر مرگ هستند. بازخوانی یا بهتراست بگوییم بازنویسی. لیلی در بازنویسی گذشته به توصیهٔ آقای رهنما مجبور می‌شود تا تمام وقایع را به خاطر بیاورد. عاقله زن یادآوری می‌کند که باید با کارهای خوب و بدمان در گذشته رو به رو شویم. لیلی در بازیابی خاطراتش با شعله روبه رو می‌شود او که از کودکی درگیر تبعید پدر بود و از همان بچگی یک مثلث عاطفی با مازیار پسر همسایه و لیلی تجربه کرده است. مازیار و شعله با عقاید چپی و توده‌ای پا به بزرگسالی و جریانات انقلاب می‌گذراند. لیلی اما هنوز خودش را پیدا نکرده تا آخر هم عقاید او به طور کامل شفاف نمی‌شود. در جریان تظاهرات گاهی با شعله و مازیار شعار می‌دهد و گاهی با زهرا که به شدت انقلابی است و حتی تمایل به ملاقات امام دارد. پدرلیلی حضوری خیلی کمرنگ در حد ازدواج دوباره با فروغ خانم دارد. ما تصویری از پدر نداریم تا او را باور پذیر ببینیم، مگر در صحنه‌های پایانی فصل 21 که در آنجا پدر بیماری را می‌بینیم شبیه همهٔ پدرهای مریض، بی هیچ ویژگی خاصی. همانطور که به لیلی گفته‌اند مادر لیلی هنگام تولد لیلی فوت کرده است. در مورد فروغ خانم هم پیچیدگی خاصی نداریم. بالاخره ما نمی‌فهمیم کدام طرفی است نه به شله زرد پخش کردن بین انقلابیون و نه فرستادن کتایون و دخترش توسط کمک‌های پوپک طاغوتی به انگلستان. به هرحال صحنه و توصیفات زمان انقلاب و وقایع آن به نسبت زیاد است و گاها اغراق آمیز. راوی (لیلی) هم تکلیف خودش مشخص نیست، وی صرفاً فقط به خاطر عشق به مازیار و دوستی و ارتباط با شعله است که (پس از تبعید خانواده‌اش به بنرعباس، دوباره به تهران باز گشته) در این تظاهرات ضد رژیم طاغوتی شرکت می‌کند یا به دلیل دوستی با زهرا.؟ که البته ایرادی هم وارد نیست. ما درخیلی از رمان‌ها با شخصیت‌هایی رو به رو هستیم که تکلیفشان با خودشان روشن نیست. به هر حال در این رمان با برش‌هایی از زندگی لیلی رو به رو می‌شویم که به قولی بزنگاه‌های زندگی اوست و در آن اتفاق‌های خاصی افتاده که مسیر زندگی او را تغییر داده است. انقلاب، بعد از انقلاب، رفتن به لندن برای اینکه کار پانسیون کتی خواهر ناتنی کوچکش از فروغ خانم را درست کند.

حتی در آن زمان هم به مازیار که فراری سیاسی است و به لندن فرار کرده و شعله که زندانی سیاسی است در داخل ایران فکر می‌کند. در کشاکش جریانات خارج از ایران، با فرهاد نامی از خانوادهٔ پوپک آشنا می‌شود که عقاید متفاوتی از خانوادهٔ پوپک دارد و درصدد یاری رساندن به ایرانی‌های مهاجر است. در یکی از مهمانی‌ها که در منزل پوپک (از دوستان و هم محله‌های قدیم لیلی و شعله و مازیار) بر گزار می‌شد، با مازیار رو به رو می‌شود. پوپک از گذشتهٔ شعله و مازیار و لیلی با خبر بوده و موجبات دوستی لیلی با مازیار را فراهم می‌کند. تا جایی که لیلی همهٔ وقت و تنهایی خود را با مازیار پر می‌کند. فرهاد که همیشه منتقد کارهای لیلی است، از سر دوستی، رفتار او را اشتباه می‌خواند و او که بهتر از بقیه مازیار را شناخته پیشنهاد می‌دهد قبلاً از دیر شدن و تنها ماندن لیلی به تهران برگردد. داستان‌های فرعی رمان در تکامل داستان نقش مهم‌تری از خود روایت اصلی دارند. از جمله روایت خاطرات عاقله زن در گذشته‌اش، و اینکه این سه نفر (لیلی، عاقله زن، و دختر بیست ساله) اتفاقی در این عالم (برزخ/ انتظار) گیر نکرده‌اند. شک به ارتباط مادر و دختری عاقله زن و لیلی پیش می‌آید و هم نام بودن نام پدر لیلی و همسر اول عاقله زن، نیز بیش‌تر به این شک دامن می زند. دختر بیست ساله، دختر شعله، دوست و یار قدیمی لیلی، در اثر نارسایی مادرزادی قلبی احتیاج به پیوند قلب دارد. بالاخره این ارتباط باید جایی به سرانجام برسد. کتاب را که می‌خوانی فضای نمایش نامهٔ «مهمان سرای دو دنیا اثر اریک امانوئل اشمیت» به ذهن می‌رسد. عده‌ای زن و مرد که در یک متل / مهمان سرا منتظرند که آسانسور آن‌ها را به سمت بالا و آن دنیای ابدی ببرد و یا از کما درآیند و به زندگی عادی برکردند. اتاق‌های چهاردیواری با دیوارهای یک دست سفید رنگ، حس رهایی و آزادی و همینطور تقابل آن عناصر تیرآهن و حیاط سقف دار به تعبیر لیلی، نشان از دربند بودن آدم‌ها در افکار و حسیات و گذشتهٔ خودشان دارد. فضای خنثی و سفید اتاق و رفتار مکانیکی و درون ذهنی آقای رهنما و حس و حال بازپرسی روز حساب را در نظر می‌آورند.

تصادف‌ها در این رمان زیاد است. گویی در این داستان همه چیز به نحوی تصادفی پیش می‌رود. پیدا کردن تصادفی شعله در بیمارستانی که پدر لیلی بستری است، در جایگاه پرستار؛ پدر که دقایق پایانی عمرش را می‌گذراند و همزمان با اتفاقات و اعتراضات کوی دانشگاه است و دوباره غیب شدن شعله. به راهی، انگار شعله فقط باید در جاهای خاص و زمان‌های خاص در زندگی لیلی حاضر شود، کاری انجام دهد و دوباره از نظرها محو شود.

در فصل 16، دیگر دختر دختر جوان (بهار) هم می‌داند، در بیمارستان هستند.، تمام این اتفاقات در فاصله رفت و برگشت بین کما و هوشیاری اتفاق می افتد.

بخش آخر، قطاری که روح‌ها را جا به جا می‌کند به آسمان شفاف و بدن دود، و اینکه حس رهایی و آزادی خوب و لذت بخش است برای همهٔ مسافرانی که در حال خنده و شوخی هستند. با پایانی غافلگیرکننده برای بهار. این لبخند آیا برای بازگشت به زندگی است با قلب اهدایی لیلی یا شروع زندگی جدید؟


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html