نگاهی به رمان «مادلین در زیباترین صبح جهان» نویسنده «پاسکال کینیار»؛ «پوریا اسدی»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

پاسکال کینیار نویسنده فرانسوی در سال 1948 تولد یافت و صاحب آثار برجسته‌ای همچون: سایه‌های سرگردان _ خواننده_ راه پله‌های شامبورد_ زندگی مخفی و...امامشهورترین اثر او همانا " مادلن در زیباترین صبح جهان " است که اخیراً جز پر فروش ترین های بازار کتاب ونشر ثالث می‌باشد. شرح داستان زندگی موسیقی دان برجسته‌ای بنام موسیو سنت کلمب را در قرن 17 فرانسه دوران باروک در کنار دو دخترش و پس از مرگ همسرش را به نمایش می‌گذارد.

این رمان بر چهار محور اساسی (مرگ، عشق، موسیقی و سکوت) بنا شده است. که تلفیق این موضوعات باعث شده جزماندگارترین داستان‌های ادبیات جهان شود.

ارکان این رمان ودلایل موفقیت آن را (حول چهار محور اساسی فوق) به اختصار مورد بررسی وواکاوی قرار می‌دهیم:

اگر داستان را از منظر ژانر رمانتیک بادقت بیشتری نگاه کنیم دارای چنان جذابیتی است که بخش زیادی از مخاطبین چنین ژانری را راضی می‌کند چرا که ارتباط عاشقانه و لطیف مادلن دختر موزیسین با ماره پسر کارآموز، یک عاشقانهٔ آرام و دلپذیر را با تمام ظرافتها واحساسات زیبا رقم می زند:.. مادلن اشک‌های اورا یکی پس از دیگری پاک می‌کرد دستان ماره را می‌دید که زیر بارانی که باریدن گرفته بود به او نزدیک شد و.. ص 68

وجه موسیقایی رمان نیز جالب توجه است. در جای جای اثر صدای موسیقی رامیتوان شنید آن را لمس کرد و لذت برد. رمان مادلن از این حیث دارای لطافت و حس برانگیزی شگفتی ست که تا کنون در هیچ اثر دیگری مشابهت ندارد. موسیقی در لایه‌های داستان جان می‌گیرد با خواننده ارتباط برقرار می‌کند و تبدیل به یک فرد مستقل و زنده می‌شود که دارای کاراکتر خاص شده و جایی در ذهن و قلب مخاطب باز می‌کند وبه سرعت در روح او نفوذ می‌کند. " کینیار" این امر را با استادی وچیرگی هر چه تمامتر در لابه لای داستان خود به نمایش می‌گذارد؛ بااستفاده از تمام عناصر ظریف و احساس برانگیز جهت برجسته کردن فاکتور موسیقی.

او فریاد زد: آقا می‌شنوید که چطور ملودی باد از ضرب آهنگ پا جدا می‌شود.. ص 62

_ می‌خواهم احساس را در گوش‌هایمان برانگیزم...ص 65

پاسکال کینیار با آفرینش رمان مادلن در حقیقت دست به یک مکاشفه روحی می زند بابهره جستن از تمام مؤلفه‌های موسیقی وتمام مشخصه‌های بارز سبک باروک، با آب و تاب فراوان اما بشکل سهل وممتنع.

صدای افکار کینیار را می‌توان با ساز ویول که شباهت نزدیکی به ویالون است از متن داستان شنیدباتمام زیر و بم این ساز:

.. او یک آلت موسیقی چوبی ساخته که تمام امکانات صدای انسان، به عبارتی صدای کودک، صدای زن، صدای سخت و دورگه مرد را پوشش می‌دهد... ص 47

که این نمود عینیت بخشیدن و جان پنداری " عنصر موسیقی "در متن رمان است.

مقوله بعدی استفاده از سکوت در داستان است هم برای مشارکت خواننده و همذات پنداری در روند داستان ودرگیر شدنش با شخصیت هاوموضوع داستان است و همینطورمشابه حالتی که شخص با آرامش به موسیقی گوش می دهدسکوت می‌کند واز اتفاقات موسیقیایی اثر، لذت می‌برد. (.. شاید موسیقی واقعی منوط به سکوت است!؟...) ص 62

مادلن یک اثر تلفیقی هوشیارانه و احساس برانگیز از هنرهای نقاشی و موسیقی است یک شاهکار متفاوت با موضوع متفاوت ونثری شاخص که غیر از حضور ملموس موسیقی، تبلور یک تابلوی نقاشی است که در فصول مختلف چند بار تکرار می‌شود ازاین لحاظ با اثر ایرانی شازده احتجاب شباهت پیدا می‌کند:

.. وقتی سرش را بلند کرد همسرش آنجا نبود ویولش را زمین گذاشت و چون دستش را به سمت بشقاب قلعی دراز کرد در کنار بطری حصیری، لیوانی نیمه پر دید واز دیدن شیرینی گاز زده در کنار آن سخت متعجب شد.. ص 40

دقیقاً موسیو کلمب نیز سفارش تابلویی را با همین مشخصات به " بوگن" نقاش می‌دهد تا او تابلو را نقاشی بکشد. در برخی از فصل‌های کتاب, تداعی‌های مکرربه شکل موتیف های تکرار شونده، وجود دارد.

.. موسیو کلمب، ساز را با سر آستینش تمیز کرد و بشقاب قلعی را با چند شیرینی پر کردهر دوی‌شان با بطری حصیرگرفته، ویول، لیوان‌ها، به کومه برگشتند.. ص 107

در فصولی از این رمان، خصوصاً مواجههٔ موسیو کلمب با همسرفوت شده‌اش؛ رنگ و بوی سوررئالی بخود می‌گیرد:.. موسیو کلمب گفت:- بانو از اینکه نمی‌توانم لمستان کنم زجر می‌کشم.

-  آقا چیزی غیر از باد لمس نخواهید کرد!!... او همچون مردگان آرام صحبت می‌کرد ادامه داد: فکر می‌کنید رنجی در باد بودن نیست؟ گاهی این باد، آوای موسیقی را به سمت ما می‌آورد،.. وگاهی بخش‌هایی از ظاهرمان را به شکل نور منعکس می‌کند.. ص 51 و 85

با وجود مزیت‌های بسیار این رمان، در فصل‌هایی اما؛ دچار افت چشمگیری می‌شود

و باعث می‌شود کشش داستانی از تاب و تب بیفتد مثل فصلهای 4 و ه وهمینطور فصول 14 تا 17، البته نمی‌توان این فصل‌ها را اضافه دانست اماشیوایی وجذابیت سایر بخش‌های رمان را نداردو داراای ضعف‌هایی است.

در کل "رمان مادلن " با ایجاز واژگان و جملات، صاحب سبک نوشتاری منحصربفردی است که بر جذابیت‌های آن افزوده؛ در کنار سبک خاص و موجز ومفید و فاقد اطناب اثر، استفاده از زمان گذشته استمراری و استفاده از افعال استمراری ایماژهای زیبایی را در ذهن تداعی می‌کند و باعث ماندگاری آنها ودر مجموع کل اثر شده است.